- تکبرکردن
- بزرگ منشی کردن خود را بزرگ پنداشتن
معنی تکبرکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پایان کاری را نگریستن در امری اندیشیدن، مشورت کردن رای زدن
اندیشیدن اندیشه کردن
تیره کردن، تنگدل کردن غمگین گردیدن: (زانکه موسی را منور کرده ای مر مرا هم زان مکدر کرده ای) (مثنوی. نیک. 151: 1)
خوردن میوه تازه ببازار آمده
откалывать
abplatzen
відколоти
lascar
scheggiare
astillar
ébrécher
afbrokkelen
memecahkan
soyulmak
খন্ড খন্ড করা
ٹکڑے ٹکڑے کرنا
کاستن
تب گرفتن
ثنا گفتن، سپاس نعمت خدایتعالی و جز وی کردن، سپاس گفتن
نابینا ساختن، اعماء، چشم کسیرا از دیدن محروم کردن به عملی از اعمال
Single
одиночный
einzelnd machen
робити єдиним