- تپش
- ضربان، نبض
معنی تپش - جستجوی لغت در جدول جو
- تپش
- اضطراب بیقراری (از حرارت و ضعف)، یاتپش قلب. ضربان قلب
- تپش
- بی آرامی، اضطراب، بی قراری، کنایه از تحرک، لرزش، ضربان قلب
- تپش ((تَ پِ))
- اضطراب، بی قراری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بشقاب گود
سکسکی
пульсировать
pochen
пульсувати
pulsować
pulsare
palpitar
palpiter
kloppen
berdenyut
धड़कना
맥박이 뛰다
ধড়ফড় করা
دھڑکنا
تشنج
ترکی از تیز پارسی دندان
بزغاله یکساله
صدر مجلس
بد خلق گردیدن، بخیل و هر چیزی که طعم سرکه داشته باشد
سرزنش طعنه. حرارت گرمی