- توکیل
- وکیل کردن
معنی توکیل - جستجوی لغت در جدول جو
- توکیل ((تُ))
- کسی را وکیل خود کردن
- توکیل
- وکیل گرفتن، کسی را از طرف خود وکیل ساختن و کاری را به عهدۀ او گذاشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برپا، ساختن، برپایی، پدیدآوری
تاشه بخشیدن، بر پا کردن شکل و صورت دادن بچیزی درست کردن بپا کردن برپای کردن ساختن،جمع تشکیلات
رسانایی کروایاندن کلوایاندن
نزدیکی جستن
عقوبت کردن، سرکوب کردن
بیم دادن، شکنجه دادن، سرزنش کردن
استوار کردن
خرما چینی
به خوردن دادن خورانیدن، داو خواهی (داو دعوی)
در آمیختن
برگردانیدن، پست کردن، عقوبت کردن، سرکوب کردن و مایۀ عبرت دیگران ساختن
محکم کردن، استوار کردن عهد یا کلام
چیزی را شکل و صورت دادن، درست کردن، ساختن، سازمان دادن
Formation
формирование
Bildung
формування
formowanie
formação
formazione
formación
formation
vorming
การก่อตัว
pembentukan
تكوينٌ
निर्माण
יצירה