ژاکت یا بلوز زنانۀ بلند که بخش بالای ران ها را هم می پوشاند، داروی مقوی ویتامین دار، در موسیقی نخستین نت در یک گام، در موسیقی آکورد سه صدایی روی درجۀ اول، در موسیقی نت پایه در یک قطعۀ موسیقی
ژاکت یا بلوز زنانۀ بلند که بخش بالای ران ها را هم می پوشاند، داروی مقوی ویتامین دار، در موسیقی نخستین نت در یک گام، در موسیقی آکورد سه صدایی روی درجۀ اول، در موسیقی نت پایه در یک قطعۀ موسیقی
برآمدن دو دختر از قبیلۀ خود و بعد آن بهمدیگر خبر اهل خود دادن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، حاجت روا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : اذهبی فبنکی حاجتنا، ای اقضیها. (منتهی الارب)
برآمدن دو دختر از قبیلۀ خود و بعد آن بهمدیگر خبر اهل خود دادن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، حاجت روا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : اذهبی فبنکی حاجتنا، ای اقضیها. (منتهی الارب)
کلمه فرانسوی متداول در زبان فارسی امروزی، فنی. کار فنی. (از فرهنگ فارسی معین). اصول صنعت یا علم یا هنر و یا حرفه ای. اسلوب خاص علم یا هنر یا صنعتی. فن. اصول فنی. (از لاروس)
کلمه فرانسوی متداول در زبان فارسی امروزی، فنی. کار فنی. (از فرهنگ فارسی معین). اصول صنعت یا علم یا هنر و یا حرفه ای. اسلوب خاص علم یا هنر یا صنعتی. فن. اصول فنی. (از لاروس)
دهی ازدهستان زهاب که در بخش سرپل زهاب شهرستان قصرشیرین واقع است و 900 تن سکنه دارد، و در چهار محل بفاصله نزدیک به هم به نامهای میل، صفی تینی، دم شمشیر و قلعه راویان مشهورند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی ازدهستان زهاب که در بخش سرپل زهاب شهرستان قصرشیرین واقع است و 900 تن سکنه دارد، و در چهار محل بفاصله نزدیک به هم به نامهای میل، صفی تینی، دم شمشیر و قلعه راویان مشهورند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 31 هزارگزی جنوب درمیان، این دهکده در جلگه قرار دارد با 146 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی است از دهستان پسکوه بخش قائن شهرستان بیرجند واقع در 33 هزارگزی باختر قاین سر راه مالرو عمومی سربیشه به قاین، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 50 هزارگزی جنوب خاوری مالرو عمومی به قیس آباد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی است از دهستان بهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 12 هزارگزی جنوب باختری بیرجند، از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در هفده هزارگزی جنوب خاوری خوسف، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 31 هزارگزی جنوب درمیان، این دهکده در جلگه قرار دارد با 146 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی است از دهستان پسکوه بخش قائن شهرستان بیرجند واقع در 33 هزارگزی باختر قاین سر راه مالرو عمومی سربیشه به قاین، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند واقع در 50 هزارگزی جنوب خاوری مالرو عمومی به قیس آباد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی است از دهستان بهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 12 هزارگزی جنوب باختری بیرجند، از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در هفده هزارگزی جنوب خاوری خوسف، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
به معنی گنجینه و مخزن باشد.. و به این معنی بجای نون، ’بای’ ابجد و ’تای’ قرشت و ’یای’ حطی هم به نظر آمده است. (برهان) (آنندراج). گنجینه باشد و آن را توبک نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). گنجینه و مخزن و انبار. (ناظم الاطباء). رجوع به توبک و توتک و تویک شود
به معنی گنجینه و مخزن باشد.. و به این معنی بجای نون، ’بای’ ابجد و ’تای’ قرشت و ’یای’ حطی هم به نظر آمده است. (برهان) (آنندراج). گنجینه باشد و آن را توبک نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). گنجینه و مخزن و انبار. (ناظم الاطباء). رجوع به توبک و توتک و تویک شود
توی است که اندرون خانه و غیره باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گنجینه و مخزن. (برهان) (آنندراج). انبار آذوقه. (از ناظم الاطباء). رجوع به توی و توبک و توتک شود
توی است که اندرون خانه و غیره باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گنجینه و مخزن. (برهان) (آنندراج). انبار آذوقه. (از ناظم الاطباء). رجوع به توی و توبک و توتک شود
دزد و عیار و راهزن باشد، (برهان) (آنندراج) (از انجمن آرا)، که غالباً در تونها و گلخن های حمامها پنهان گردند، (آنندراج) (از انجمن آرا)، جلف و عیار، زیرا که اکثر در تون حمام می باشند، (فرهنگ رشیدی)، دزد و عیار، (فرهنگ جهانگیری)، کناس و دزد و دغاباز، (غیاث اللغات)، دزد و عیار و راهزن و مفلس و گدا، (ناظم الاطباء)، فقیری که جا ندارد و به شب در گلخن حمام خسبد، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : در خیال افتاد مرد از جد او خشمگین شد رو بگردانید زو کین مگر قصد من آمد خونی است یا طمع دارد گدا و تونی است، مولوی (از فرهنگ جهانگیری)، رفت در حمام بس رنجورجان کون دریده همچو دلق تونیان، مولوی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، ، آن که تون حمام می تابد، (ناظم الاطباء)، گلخن تاب، تونتاب، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، منسوب به تون را هم گفته اند که آن ولایتی است از خراسان، (برهان)، منسوب به ولایت تون از خراسان، (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، از مردم شهر تون، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، منسوب است به تون که شهرکی است نزدیک قاین، تون قهستانش خوانند، (از انساب سمعانی) : تونیان قرائت کتاب خود را نوم گویند، (جهانگشای جوینی)، رسولی به نزدیک خان فرستاده است و تونیان را خواسته چون آمده اند هر دو قوم را در موازات یکدیگر بداشته اند، (جهانگشای جوینی)
دزد و عیار و راهزن باشد، (برهان) (آنندراج) (از انجمن آرا)، که غالباً در تونها و گلخن های حمامها پنهان گردند، (آنندراج) (از انجمن آرا)، جلف و عیار، زیرا که اکثر در تون حمام می باشند، (فرهنگ رشیدی)، دزد و عیار، (فرهنگ جهانگیری)، کناس و دزد و دغاباز، (غیاث اللغات)، دزد و عیار و راهزن و مفلس و گدا، (ناظم الاطباء)، فقیری که جا ندارد و به شب در گلخن حمام خسبد، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : در خیال افتاد مرد از جد او خشمگین شد رو بگردانید زو کین مگر قصد من آمد خونی است یا طمع دارد گدا و تونی است، مولوی (از فرهنگ جهانگیری)، رفت در حمام بس رنجورجان کون دریده همچو دلق تونیان، مولوی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، ، آن که تون حمام می تابد، (ناظم الاطباء)، گلخن تاب، تونتاب، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، منسوب به تون را هم گفته اند که آن ولایتی است از خراسان، (برهان)، منسوب به ولایت تون از خراسان، (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، از مردم شهر تون، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، منسوب است به تون که شهرکی است نزدیک قاین، تون قهستانش خوانند، (از انساب سمعانی) : تونیان قرائت کتاب خود را نوم گویند، (جهانگشای جوینی)، رسولی به نزدیک خان فرستاده است و تونیان را خواسته چون آمده اند هر دو قوم را در موازات یکدیگر بداشته اند، (جهانگشای جوینی)
دهی از دهستان جعفرآباد فاروج است که در بخش حومه شهرستان قوچان و24 هزارگزی شمال باختری قوچان و 3 هزارگزی شمال شوسۀ عمومی قوچان به شیروان قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 318 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و انگور و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان جعفرآباد فاروج است که در بخش حومه شهرستان قوچان و24 هزارگزی شمال باختری قوچان و 3 هزارگزی شمال شوسۀ عمومی قوچان به شیروان قرار دارد. کوهستانی و معتدل است و 318 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و انگور و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)