جدول جو
جدول جو

معنی توریک

توریک(تَ رَعْ عُ)
حیال ورک گردانیدن رسن و پالان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بر سرین ستور برنشستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بر سرون ستورنشستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، دوتا کردن پا بر ستور و بر یک سرین نشستن بر زین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یک سرون بر زین نهادن. (تاج المصادر بیهقی). سرون بر پشت ستور نهادن. (زوزنی) ، درگذشتن از کوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لبید گوید: و ورکن بالسوبان یعلمون متنه، ای عدلن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، توانا شدن بر کاری، واجب ولازم گردانیدن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گناهی بر کسی نهادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گناه بر دیگری نهادن. یقال: ورّک فلان ذنبه علی غیره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) : من ورک ذنبه علی اﷲ فقد کفر. (اقرب الموارد) ، در یمین نیت کردن حالف خلاف نیت مستحلف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا