- تولید
- فراوری، فرآوری، زاستن، زایوری، ساخته، فراورده
معنی تولید - جستجوی لغت در جدول جو
- تولید
- پرورش کردن، زائیده گردانیدن، پدید آوردن چیزی از چیزی، پروردن
- تولید
- چیزی را از چیز دیگر به وجود آوردن، زایاندن، در علم اقتصاد حاصل کردن چیزی از طریق زراعت یا صناعت، در علم اقتصاد مقدار کالای تهیه شده
- تولید ((تُ))
- پدید آوردن، زادن، زایش، ایجاد
- تولید
- Production
- تولید
- производство
- تولید
- Produktion
- تولید
- виробництво
- تولید
- produkcja
- تولید
- produção
- تولید
- produzione
- تولید
- producción
- تولید
- production
- تولید
- productie
- تولید
- การผลิต
- تولید
- produksi
- تولید
- إنتاجٌ
- تولید
- उत्पादन
- تولید
- יִצוּר
- تولید
- uzalishaji
- تولید
- উৎপাদন
- تولید
- پیداوار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به تولید یا امور (کارهای) تولیدی. کارهایی که موجب بکار افتادن چرخهای اقتصادی کشور و بکار گماشتن عده ای از افراد میگردد
بیک سو رفتن
رمیدن، به یک سو رفتن، دور شدن
Reproductive
репродуктивный
reproduktiv
репродуктивний
rozrodczy