- تولع
- حریص شدن
معنی تولع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زایش، زادروز
چشمداشت
زمین نرم، شسن شکمپا ناخن پریان
گول، گرگ، کبست کوفته، دلهره، بد بیار منگیاگر (قمار باز)، سکگوشت گونه ای خوراک: گوشت در سرکه جوشانده
می بارگی می زدگی، فراخ رفتن گشاد راه رفتن
چشم داشتن
بشکافتن، شکستن
برآیش خور، دمیدن از زیر ابر
پهلو بر آمدن
بر کندگی
فراخی کردن
پخش شدن پخشیدن، پراکنده شدن، پراکندگی، جمع توزعات
پرهیزکاری کردن
دردمند و رنجور گردیدن
دوستی مهر ورزی، جانشین کردن، امید بستن
بچه سگ، بچه شغال سرگشته و بی خود شدن
مرغ پر ریخته زرک چابک، پر ریخته (مرغ)
پدید آمدن چیزی از چیزی بزادن، زائیده شدن، متولد شدن
کنام تولگاه
کره گور خر
دوستی مهر ورزی، جانشین کردن، امید بستن تولی. مقابل تبری. محبت و امید، دوست داشتن و بمعنی بلا و سختی
چشم داشتن، امید و انتظار
سبر زرد از گیاهان
زیرک، چابک، مرغ پرریخته
تولک رفتن: ریختن پر پرنده تا پرهای تازه به جای آن بروید
تولک رفتن: ریختن پر پرنده تا پرهای تازه به جای آن بروید
آزمند و حریص شده به چیزی
بچۀ برخی پستانداران گوشتخوار مثلاً توله سگ، توله شیر، کنایه از سگ کوچک، کنایه از بچۀ انسان
پنیرک، گیاهی با برگ های پهن و چین خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می گردد، ورتاج، خبّازی، نخیلک، نان کلاغ
پنیرک، گیاهی با برگ های پهن و چین خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می گردد، ورتاج، خبّازی، نخیلک، نان کلاغ
فراخ شدن، گشاده شدن، فراخ نشستن، فراخی
پراکنده شدن، متفرق شدن، میان خود قسمت کردن
زاییده شدن، کنایه از به وجود آمدن چیزی از چیز دیگر
تولا، دوستی، مقابل تبرا، در فقه دوستی با دوستان علی بن ابی طالب و فرزندانش
دردمند شدن، دردناک شدن، از درد نالیدن، شکوه از درد کردن، برای کسی اندوه خوردن و اظهار همدردی کردن
انتظار حصول چیزی داشتن، در انتظار وقوع امری بودن، چشمداشت، امید، خواهش
پرهیز کردن، پارسایی کردن، دوری کردن از کارهای بد، پاک دامنی، پارسایی، پرهیزکاری
حیران شدن، سرگشته و بی خود شدن از شدت حزن و اندوه یا کثرت وجد