جدول جو
جدول جو

معنی توشیج - جستجوی لغت در جدول جو

توشیج
خویش پیوستگی
تصویری از توشیج
تصویر توشیج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توشیه
تصویر توشیه
نگاردن نگاردن جامه، آراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشیم
تصویر توشیم
خال کوبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشیع
تصویر توشیع
بر آمدن موی سفید بر سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشیخ
تصویر توشیخ
آراستن، زینت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
خویش پیوستگی بر آویز نهادن (بر آویز حمایل)، آرایش، دستینه نهادن، نام آرایی سرایش چامه ای که وات های نخست هر بند بر سر هم نامی بسازد آراستن زینت دادن، حمایل بگردن بستن میان بند نهادن، نوشته ای را بمهر وامضای خود مزین کردن، شعری گفتن که چون حروف اول هر مصراع با هر بیت را بهم پیوندند نام شخصی یا چیزی پیدا آید، جمع توشیحات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشیح
تصویر توشیح
مهر و امضای بزرگان بر نوشته ای، در ادبیات در فن بدیع به دست آمدن اسم شخص یا چیزی از جمع و ترکیب حرف اول هرمصراع یا بیت. چنین شعری را «موشح» گویند، آراستن، زینت دادن، موشح ساختن، حمایل به گردن کسی انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توشیم
تصویر توشیم
((تُ))
خال کوبیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توشیح
تصویر توشیح
((تُ))
آراستن، زینت دادن، نوشته ای را به مهر و امضای خود آراستن، گفتن شعری که وقتی حروف اول هر بیت یا مصراع را جمع و ترکیب کنند اسم شخص یا اسم چیزی به دست آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توشیع
تصویر توشیع
نگار کردن جامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توشی
تصویر توشی
ضیافتی که در آن هر کس طعامی با خود آورد و با هم تناول کنند دانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشیج
تصویر وشیج
درختی با شاخه های راست و محکم که از آن نیزه درست می کردند، لیمودارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توشی
تصویر توشی
نوعی ضیافت که در آن هرکس هر طعامی دارد بیاورد و با هم بخورند، نوعی ضیافت که هر کسی سهم خود را بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشیج
تصویر وشیج
پارسی تازی گشته وشیگ لیمو دارو درخت نیزه، خویشاوندی لیمودارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشی
تصویر توشی
مهمانی که در آن هر کس خوراک خود را با خود بیاورد
فرهنگ فارسی معین