- توسط
- بدست، به دست، میان جی
معنی توسط - جستجوی لغت در جدول جو
- توسط
- فراخی کردن، واسطه کردن
- توسط
- میانه واقع شدن، میان دو یا چند چیز واقع شدن، میانجی شدن، میانجیگری، میانه روی
- توسط ((تَ وَ سُّ))
- میان دو یا چند چیز واقع شدن، در میان نشستن، میانجی شدن میان دو یا چند تن، میانجی گری، وساطت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
میانه، میانگین
میانه، نه خوب و نه بد
نه خوب و نه بد، نه بلند و نه کوتاه، میانه، میانه گیر، میانه رو، آنکه به لحاظ اجتماعی در مرتبۀ میانه قرار دارد، دارای مرتبۀ اجتماعی میانه
Average, Moderate, Medium
médio, moderado
durchschnittlich, mittel, moderat
średni, umiarkowany
средний , умеренный
середній , помірний
gemiddeld, gematigd
promedio, medio, moderado
moyen, modéré
medio, moderato
औसत , माध्यम , मध्यम
গড় , মধ্যম , মাঝারি
rata-rata, sedang, moderat
ortalama, orta, ılımlı
평균의 , 중간의 , 적당한
ממוצע , בינוני , מִתּוֹם
平均的 , 中等的
平均の , 中くらいの , 中程度の
wastani
เฉลี่ย , ปานกลาง
متوسّطٌ , وسطٌ , متوسّطٌ
متوسط , معتدل
آلدر گیلانی
میانه، میانگی، معتدل
کاست پردازی (کاست قسط)