برابر شدن بر کسی زمین و یافراگرفتن آن و یا ویران کردن و یا بشکستن: تودأت علیه الارض، منقطع گردیدن و پنهان شدن اخبار از کسی: تودأت علیه و عنه الاخبار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، گرفتن مال خود را: توداء زید علی ماله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هلاک کردن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به تودی ٔ شود
برابر شدن بر کسی زمین و یافراگرفتن آن و یا ویران کردن و یا بشکستن: تودأت علیه الارض، منقطع گردیدن و پنهان شدن اخبار از کسی: تودأت علیه و عنه الاخبار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، گرفتن مال خود را: توداء زید علی ماله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هلاک کردن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به تودی ٔ شود
توزئه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). استوار بستن، چیزی را در ظرفی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پرکردن خنور و مشک را، افکندن ناقه، سوار خود را، به هر سوگند، سوگند دادن کسی را. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). به همه معانی رجوع به توزئه شود
توزئه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). استوار بستن، چیزی را در ظرفی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پرکردن خنور و مشک را، افکندن ناقه، سوار خود را، به هر سوگند، سوگند دادن کسی را. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). به همه معانی رجوع به توزئه شود
ابراهیم بن احمد بن محمد الطبری، معروف به توزون، ادب را از ابی عمرالزاهد فراگرفت و در فنون ادب براعت یافت و به بغداد می زیست و دیوان ابونواس را گرد کرد و به جمادی الاولی سال 355هجری قمری درگذشت، رجوع به روضات الجنات ج 1 ص 209 س 31 شود، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) از امرای ترک و امیرالامرای بغداد که المتقی لﷲ خلیفه را میل کشید و عبداﷲ بن المکتفی را به خلافت رسانید، رجوع به تاریخ الخلفاء چ مصر ص 262 و خاندان نوبختی چ اقبال ص 245 شود
ابراهیم بن احمد بن محمد الطبری، معروف به توزون، ادب را از ابی عمرالزاهد فراگرفت و در فنون ادب براعت یافت و به بغداد می زیست و دیوان ابونواس را گرد کرد و به جمادی الاولی سال 355هجری قمری درگذشت، رجوع به روضات الجنات ج 1 ص 209 س 31 شود، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) از امرای ترک و امیرالامرای بغداد که المتقی لﷲ خلیفه را میل کشید و عبداﷲ بن المکتفی را به خلافت رسانید، رجوع به تاریخ الخلفاء چ مصر ص 262 و خاندان نوبختی چ اقبال ص 245 شود
به دست و به کارد زدن، یقال: توجأه بالید و السکین توجؤاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). با کارد و دست زدن بر موضعی. (از اقرب الموارد). در حدیث ابوهریره: فحدیدته فی بطنه یتوجاء بها فی نار جهنم. (اقرب الموارد)
به دست و به کارد زدن، یقال: توجأه بالید و السکین توجؤاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). با کارد و دست زدن بر موضعی. (از اقرب الموارد). در حدیث ابوهریره: فحدیدته فی بطنه یتوجاء بها فی نار جهنم. (اقرب الموارد)
تکیه کردن. (دهار) (آنندراج) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). تکیه نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تکیه کردن بر عصا. و در الاساس: جاء یتوکاء علی هراوته یتحامل علیها. (از اقرب الموارد)
تکیه کردن. (دهار) (آنندراج) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). تکیه نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تکیه کردن بر عصا. و در الاساس: جاء یتوکاءُ علی هراوته یتحامل علیها. (از اقرب الموارد)