جدول جو
جدول جو

معنی تورد - جستجوی لغت در جدول جو

تورد
(تَ رَصْ صُ)
گلگون شدن. (زوزنی) (دهار) (از اقرب الموارد) ، ورد جستن، کم کم درآمدن در شهر. یقال: تورّدت الخیل البلده، ای ادخلها قلیلاً قلیلاً و قطعهً قطعهً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) : از حال ایلک و تورد او در عرصۀ ملک، به سلطان مسرعان دوانید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 293). از مکاشفت ایلک خان تبرا می کرد و بر تورد و تورط او در ولایت سلطان انکار می نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 331) ، به آب آمدن. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: هو یتورّد المهالک. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تورک
تصویر تورک
(پسرانه)
نام پسر شیدسب پادشاه زابلستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از توری
تصویر توری
(دخترانه)
گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تورج
تصویر تورج
(پسرانه)
دلاور، یکی از سه پسر فریدون شاه، نام پسر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خورد
تصویر خورد
خوردن، خوراک، غذا، طعام، برای مثال خوردی که خورد گوزن یا شیر / ایشان خایند و من شوم سیر (نظامی۳ - ۴۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توره
تصویر توره
نادانستگی نااستادی شغال شکال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورع
تصویر تورع
پرهیزکاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرد
تصویر تجرد
برهنه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقد
تصویر توقد
افروخته شدن، شعله ور شدن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توکد
تصویر توکد
استوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولد
تصویر تولد
پدید آمدن چیزی از چیزی بزادن، زائیده شدن، متولد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهد
تصویر توهد
گایش زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجد
تصویر توجد
نالیدن گله کردن دوست داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توحد
تصویر توحد
یگانه شدن، یکتا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تودد
تصویر تودد
جلب دوستی کردن و طلب محبت او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تودر
تصویر تودر
هرزه گساری
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی ذغالک نوعی زغال طبیعی برنگ قهوه یی تیره که صدی پنجاه تا صدی شصت جزو کربن دارد و از خزه ای مخصوص تولید میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورز
تصویر تورز
از ریشه پارسی وزیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورط
تصویر تورط
در گل و لای افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
بر گگی پردازگی برگه شدن، برگ خوردن جانور -1 برگ خوردن شتر و غیره، ورقه ورقه شدن جسمی، جمع تورقات
فرهنگ لغت هوشیار
مرخم آوردن، کوشیدن بجنگ نبرد ناورد کارزار، میدان جنگ آوردگاه، در بعضی کلمات مرکب بمعنی (آورده) است: آب آورد باد آورد بزم آورد راه آورد ره آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورک
تصویر تورک
خرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورم
تصویر تورم
آماسیدن، ورم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی پارچه، پارچه لطیف و مشبک و از آن جامه و پرده و یراق جامه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورید
تصویر تورید
گلگون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توطد
تصویر توطد
استوار و پابرجا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توعد
تصویر توعد
وعید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواد
تصویر تواد
آهستگی درنگ همدوستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توارد
تصویر توارد
در یک وقت وارد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرد
تصویر تمرد
گردنکشی و خود سری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغرد
تصویر تغرد
پنهان غایب گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرد
تصویر تفرد
یگانه شدن، بی مانند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورد
تصویر خورد
خوردن خورد و خوراک، خوراک طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولد
تصویر تولد
زایش، زادروز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمرد
تصویر تمرد
سرکشی، سرپیچی، نافرمانی
فرهنگ واژه فارسی سره