جدول جو
جدول جو

معنی تودوسن - جستجوی لغت در جدول جو

تودوسن
تاب بستن، باوری خرافی که براساس آن به شاخه ی درخت کهن سالی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تدوین
تصویر تدوین
تدوین (Edit) در صنعت سینما و تولید فیلم به فرآیندی اطلاق می شود که در آن تصاویر و صداهای ضبط شده در طول فیلم برداری، به ترتیب مناسب و با در نظر گرفتن روایت و مضمون داستان، به یکدیگر متصل می شوند تا نهایتاً یک فیلم یا ویدیو تولید شود. این فرآیند شامل چند مرحله اصلی است:
۱. انتخاب فوتاژ : در این مرحله، تمامی فیلم های ضبط شده به دقت بررسی می شوند و فوتاژهای مناسب برای هر صحنه انتخاب می شود. این انتخاب بر اساس کیفیت فنی و همچنین توانایی انتقال احساسات و پیام داستانی است که فیلم می خواهد منتقل کند.
۲. ترتیب و مرتب سازی : تصاویر و صداها به ترتیب مناسب برای روایت داستان و جریان زمانی فیلم مرتب می شوند. این شامل قرار دادن صحنه ها به ترتیب منطقی، قطعات بین صحنه ای، و انتقال هماهنگی میان تصاویر و صداها می شود.
۳. تنظیم مدت زمان : تدوینگر مسئول تنظیم زمان مرحله های مختلف فیلم است. این شامل مدت زمان صحنه ها، فواصل بین آن ها، و طول کلی فیلم است.
۴. افزودن افکت ها و تصحیح رنگ : در این مرحله، افکت های ویژه، تصحیح رنگ، و جلوه های ویژه به فیلم اضافه می شوند تا زیبایی بصری و جذابیت بیشتری به آن ببخشند.
۵. صداگذاری : طبق نیاز، صداهای اضافی مانند موسیقی، صداهای پس زمینه، و صداهای افکت های ویژه به فیلم افزوده می شوند تا تجربه صوتی بهتری برای بیننده ایجاد شود.
۶. بررسی و نظارت : پس از انجام همه مراحل تدوین، فیلم تحت نظارت مدیر تدوین یا کارگردان بررسی می شود تا اطمینان حاصل شود که همه جوانب فیلم به درستی تدوین شده اند.
تدوین یکی از مراحل مهم در فرآیند ساخت فیلم است که تعیین کننده نهایی شکل و ارتباط داستانی فیلم با بیننده می باشد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از تدوین
تصویر تدوین
اشعار یا مطالبی را در یک دفتر جمع کردن، دیوان ساختن، چیزی در دیوان ثبت کردن، فراهم آوردن و تالیف کردن، (سینما) کنار هم چیدن بخش های فیلمبرداری شده برای تنظیم کردن آن ها بر اساس فیلم نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توتون
تصویر توتون
گیاهی بومی امریکا و حاوی ماده ای سمّی به نام نیکوتین، با برگ های پهن و درشت و گل های سفید، سرخ، زرد یا سبز رنگ که بلندی ساقه اش تا یک متر می رسد. برگ های آن را پس از خشک کردن به اقسام مختلف مانند توتون سیگار، توتون چپق و توتون قلیان (تنباکو) عمل می آورند و در تدخین به کار می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تولوئن
تصویر تولوئن
مایعی بی رنگ، فرّار و قابل اشتعال که در قطران زغال سنگ وجود دارد و جهت تهیۀ مواد منفجره، دارو و بعضی رنگ ها به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هولوسن
تصویر هولوسن
آخرین دوره از دوران چهارم زمین شناسی که عصر کنونی دنبالۀ آن است
فرهنگ فارسی عمید
ابراهیم بن احمد بن محمد الطبری، معروف به توزون، ادب را از ابی عمرالزاهد فراگرفت و در فنون ادب براعت یافت و به بغداد می زیست و دیوان ابونواس را گرد کرد و به جمادی الاولی سال 355هجری قمری درگذشت، رجوع به روضات الجنات ج 1 ص 209 س 31 شود، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
از امرای ترک و امیرالامرای بغداد که المتقی لﷲ خلیفه را میل کشید و عبداﷲ بن المکتفی را به خلافت رسانید، رجوع به تاریخ الخلفاء چ مصر ص 262 و خاندان نوبختی چ اقبال ص 245 شود
لغت نامه دهخدا
امیر تودان از امرای مغول است که به امر هلاکوخان ایالت دیار بکر و دیار ریبه را در عهده گرفت، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 104 شود
از امرای مغول است که در جنگ با امیر اشرف منهزم گردید، رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی چ بیانی ص 176 شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان الند است که در بخش حومه شهرستان خوی واقع است و 128 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَسْ سُ)
برابر شدن بر کسی زمین و یافراگرفتن آن و یا ویران کردن و یا بشکستن: تودأت علیه الارض، منقطع گردیدن و پنهان شدن اخبار از کسی: تودأت علیه و عنه الاخبار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، گرفتن مال خود را: توداء زید علی ماله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هلاک کردن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به تودی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
امپراتور انام (1830- 1883 میلادی)، آزار و شکنجه ای که او نسبت به مبلغان دین مسیح روا داشت موجب دخالت نظامی دولت فرانسه در کوشن شین و سپس لشکرکشی به تونکن گردید، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
جفت که ضد طاق باشد، (فرهنگ رشیدی) (از برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری)، تروده و زوج و دوگانه نیز گویند، (ناظم الاطباء)، اما بدین معنی تروه بضم راء و واو معروف در فصل راء گذشت و در نسخۀ سروری توروه به ضم تاء و فتح راء مهمله و واو دوم، و تودوه، به ضم تاء و دال مهمله آورده، واﷲ اعلم، (فرهنگ رشیدی)، به این معنی بجای دال ابجد، رای قرشت هم آمده است، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)، رجوع به تروه و تروده و توروه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پنهان گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، رویانیدن زمین گیاه را چنانکه بپوشد روی آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چرانیدن ستوردر گیاه نخست برآمده. (از اقرب الموارد). رجوع به تودس شود، تمام نکردن سخن را: ودس الیه بکلمه، طرحها. (از اقرب الموارد). رجوع به ودس شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تر کردن و تر نهادن در آب و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کوتاه گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به عصا زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تِ رِ دُنْ)
شهری در کلدۀ قدیم که بر مصب غربی رود فرات و در حوالی بصره قرار داشت، و بضبط یونانی تیری دوتیس آمده. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
در دیوان نبشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، نام کسی را در دیوان سپاهیان نوشتن. (اقرب الموارد) ، ترتیب دادن دیوان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراهم آوردن دیوان را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، ترتیب و تألیف و فراهم آوردگی. (ناظم الاطباء). جمع نمودن وتألیف کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات) :
اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت
تدوین زمین را و تداویر زمان را.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نام کرسی بخش وین از ولایت شاتل رلت. دارای راه آهن و 5059 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
تتن، دود، دخان، گیاهی است از نوع تنباکو که از آن سیگار کنند و نیز گیاهی که در چپق و پیپ کشند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، توتون گیاهی است از تیره بادنجانیان دارای گلهای سفید یا زرد که کپسول آن از درازی باز می شود و برگهای پهن دارد، اقسام مختلف آن بنام توتون و تنباکو کاشته می شود و مادۀ سمی آن بنام نیکوتین است، توتون شمال و مغرب و تنباکوی مرکز ایران در جهان شهرت دارد ... موطن اصلی توتون آمریکاست و تا قبل از کشف آمریکا در هیچ جا سیگار کشیده نمی شد، در سال 1497 میلادی رومانو پانو اسپانیایی که در سفر دوم کریستف کلمب همراه اوبه آمریکا رفته بود نخستین بار، سیگار کشیدن بومیان آمریکا را شرح داده، تخم توتون را ابتدا به اسپانیابردند و سفیر فرانسه در حدود سال 1560 میلادی آنرا به پاریس فرستاد تا در طب به عنوان دوا بکار برند و سپس در ممالک مختلف زراعت آن معمول گردید، (حاشیۀ برهان چ معین)، رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 32 و صص 239-240 و فرهنگ روستایی ص 392 به بعد و جغرافیای اقتصادی مسعود کیهان صص 121-124 و تنباکو در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان اجارود است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع است و 620 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تِ نِ دُسْ)
جزیره ای در دریای اژه و متعلق به دولت ترک که در کنار آسیای صغیر واقع است و 6000 تن سکنه دارد و مرکز آن هم به همین نام است. (از لاروس). جزیره بوزجه. رجوع به همین نام در قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
قومانوس. قوردووسیوس. قوریدالیس فربیون است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(گُدْ وَ)
کوهناب، دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 16هزارگزی خاور مرند و 16هزارگزی خط راه آهن و شوسۀ جلفا به مرند. جلگۀ و هوای آن سردسیر وسکنۀ آن 491 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ سَ)
زمین گیاه کم برآورده. (منتهی الارب) (آنندراج). ارض مودوسه، زمین گیاه کم برآورده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گودْ، دَ جَ نَ)
ده کوچکی است از دهستان قنقری پایین (سفلا) از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که در 26000 گزی جنوب باختری سوریان و 10000 گزی شوسۀ شیراز به اصفهان واقع شده است. سکنۀ آن 28 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان و بخش خفر شهرستان جهرم که در 28هزارگزی جنوب خاور باب انار، کنار راه فرعی خفر به گوکان واقع است. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 965 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه قره آغاج و چشمه است. محصول آنجا غلات، برنج، تریاک، مرکبات و خرما است. شغل اهالی باغداری و زراعت. صنعت دستی زنان بافتن روی گیوه است. دارای دبستان. در دوهزارگزی شمال ده در تنگ تادوان ساختمانهای خرابه ای موجوداست که معروف به قلعۀ گبرها و نقارخانه است. تاریخ و منظور از بنای آن معلوم نیست، بقول مشهور مقبره ای بوده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). در فارسنامۀ ناصری آمده: خفر در اصل خبر ببای ابجد است یعنی محکم و استوار و پیچیده، میانۀ جنوب و مشرق شیرازاست، درازای آن از تادوان تا اشکوری نه فرسخ، پهنای آن از خانه کهدان تا باغ کبیر چهار فرسخ، محدود است از جانب مشرق ببلوک فسا و از سمت شمال ببلوک سردستان... (فارسنامۀ ناصری در ذیل بلوکات فارس ص 196)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
سلسله جبالی در آسیای صغیر که میان کلیکیه و کاپادوس واقع است و ارجیاس بلندترین قلۀ آن 4000 متر ارتفاع دارد. (از لاروس). رجوع به ایران باستان ج 1 ص 2 و ج 2 ص 143، 1260، 1689، 1781 و 1728 و ج 3 ص 1972، 2049 و 2050 شود
لغت نامه دهخدا
فرانسوی ابر نهشتی دویمین گردش از دورک چهارم زمینشناسی دومنی دوره ازدوران چهارم زمین شناسی که رسوباتش طبقات فوقانی و کاملا جدید این دوران است و معاصر سازمان فعلی است این دوره را از لحاظ صنایع بشری میتوانیم بدو قسمت تقسیم گنیم: یکی عصر حجر جدید و دیگر عصرفلزات عصر حجر جدید قدیمتر از عصر فلزات است درعصرحجر جدید انسان مصنوعات خودش را از سنگ میساخته و آنها را تراش و صیقل میداده. مصنوعات ظریفی در ته نشستهای این دوره از ساخته های بشر بدست آمده است عصر فلزات که نسبت به عصر قبلی جدیدتراست زمانی است که بشر توانسته است پی بوجود فلزات در سنگها ببرد و آنها را کشف و از آنها در مصنوعات خود استفاده کند. اولین فلزی که بشر کشف کرد و مصنوعات خود را ازآن ساخته مس و آلیاژهای آن خصوصا مفرغ است مفرغ از این جهت قدیمترین آلیاژی است که بشر از آن استفاده کرده که بطور طبیعی در کانونهای مس ترکیب مس و قلع غالبا با یکدیگر موجود است
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از نوع تنباکو که از آن سیگار کنند و نیز گیاهی که در چپق و پیپ کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدوین
تصویر تدوین
ترتیب دادن دیوان را، فراهم آوردن و جمع نمودن و تالیف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توتون
تصویر توتون
گیاهی است با برگ های درشت و پهن و گل های سبز یا سرخ، بلندی ساقه اش تا یک متر هم می رسد. خشک شده آن را به صورت توتون سیگار، غلیان و چپق دود می کنند. این گیاه بومی امریکاست و دارای ماده نکوتین می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدوین
تصویر تدوین
((تَ))
فراهم آوردن، تألیف کردن، گردآوری، تألیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدوین
تصویر تدوین
فراهم آوری، گردآوری، فراهم کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
نهادن ناودان در آبریزگاه، پوشش بام خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
تاب دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
اندود کردن، زدودن، صیق کردن
فرهنگ گویش مازندرانی