جدول جو
جدول جو

معنی تواضع - جستجوی لغت در جدول جو

تواضع
فروتنی کردن، اظهار خواری کردن
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
فرهنگ فارسی عمید
تواضع
(تَ رَبْ بُ)
وضیع شدن. (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فروتنی نمودن. (زوزنی) (غیاث اللغات). فروتنی کردن. (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نرم گردنی و خواری نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خود را فرونهادن. (غیاث اللغات). فروتنی. (زمخشری) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نرمی. نرمی کردن. افتادگی. شکسته نفسی. خفض جناح. (یادداشت ایضاً). خضوع و فروتنی و فرمانبرداری. (ناظم الاطباء). تذلل و تخاشع. ضد تکبر. (اقرب الموارد). آنست که خود را از کسانی که در جاه ازو نازلتر باشند مزیتی ننهد. (نفائس الفنون) :
بزرگی کز بزرگی بر سپهر است
ولیکن از تواضع با تو ایدر.
فرخی.
از حلم و از تواضع گوئی مگر زمینی
وز طبع وز لطافت گوئی مگر هوائی.
فرخی.
سخن با وی بسیار با تواضع رانده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379). عبدوس و بوسعید معدی جواب آوردند سخت نیکو و بندگانه با بسیار تواضع و بندگی. (تاریخ بیهقی). به رفقی هرچه تمامتر... و تواضعی هرچه شاملتر... او را بیاگاهانم. (کلیله و دمنه). شتر... چون نزدیک شیر رسید از خدمت و تواضع چاره ندید. (کلیله و دمنه).
مرا تواضع طبعی عزیز آمد، لیک
مذلت است تواضع به نزد سفله نمود
نه از تواضع باشد، زبون دون بودن
نه حلم باشد، خوردن قفا زدست جهود.
جمال الدین عبدالرزاق.
از عدوی سگ صفت، حلم و تواضع مجوی
زآنکه به قول خدای نیست شیاطین ز طین.
خاقانی.
چون طائع نزدیک رسید صمصام الدوله از سرای بیرون دوید و رسوم تواضع و خدمت بجای آورد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 311). پیش او به تواضعی هرچه تمامتر بایستاد و اشک از دیده روان کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 372). چهارم تواضع رضا پنجمین
ششم ذکر مرد قناعت گزین.
(بوستان).
چندانکه مقربان آن حضرت بر حال من وقوف یافتند به اکرام درآوردند و برتر مقامی معین کردند اما به تواضعفروتر نشستم. (گلستان).
تواضع گرچه محمود است و فضل بیکران دارد
نشاید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد.
سعدی.
با توانگران تکبر کردن بهتر از تواضع. (تاریخ گزیده).
کسی کو طریق تواضع رود
کند بر سریر شرف سلطنت
ولیکن محلش بدان و مکن
ملک سیرتی در گه شیطنت
تواضع بود با بزرگان ادب
ولی با فرومایگان مسکنت.
ابن یمین.
و با لفظ کردن و نمودن مستعمل، و تواضعگری مثله. (آنندراج). رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.
- بر سبیل تواضع، بطریق فروتنی. (از ناظم الاطباء).
- تواضع سمرقندی، تکریم ناراست و از روی ریا. (ناظم الاطباء).
، خوشخویی و مهمان نوازی و پذیرایی از مهمان و دلنوازی و ملاطفت و از جای برخاستن برای احترام کسی. (ناظم الاطباء) :
مهرگان آمد هان در بگشائیدش
اندرآرید و تواضع بنمائیدش.
منوچهری.
میان به خدمت بسته و ابرو به تواضع گشاده. (گلستان) ، دور شدن، یقال: تواضع ما بیننا، ای بعد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فرورفتن زمین از آنچه در اطرافش بود، سازواری و اتفاق کردن قوم بر امری. (از اقرب الموارد) ، نزد فقها بمعنی وضیعه است. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به وضیعه شود، نزد سالکان، هو افتقار بالقله تحمل اثقال المله. و اهل اشارات گفته اند: کوچک ساختن نفس است (در عین شناخت نفس) و بزرگ داشتن نفس است به ارجمندی توحید، قال النبی صلی اﷲ علیه و آله و سلم: مابعث اﷲ نبیاً الا کان متواضعاً. عرفا گفته اند نهایت فروتنی و تواضع آنست که چون از خانه خود بیرون شوی، هرکه را در مسیر خویش بینی او رااز خویشتن نیکوتر یابی. (خلاصهالسلوک از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
تواضع
فروتنی کردن
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
فرهنگ لغت هوشیار
تواضع
((تَ ضُ))
فروتنی کردن، از جای خود برخاستن برای احترام دیگری، فروتنی، کم زنی، جمع تواضعات
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
فرهنگ فارسی معین
تواضع
فروتنی
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
فرهنگ واژه فارسی سره
تواضع
افتادگی، خاکساری، خشوع، خضوع، خفض جناح، شکسته نفسی، فروتنی، نرم خویی
متضاد: تفرعن، فروتنی کردن، خاشع بودن، خاضع بودن
متضاد: تفرعن ورزیدن، تکبر کردن، کبر ورزیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تواضع
التّواضع
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به عربی
تواضع
Modesty
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تواضع
modestie
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تواضع
alçakgönüllülük
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تواضع
تواضع، حیا
دیکشنری اردو به فارسی
تواضع
تواضع
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به اردو
تواضع
বিনয়
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به بنگالی
تواضع
unyenyekevu
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تواضع
विनम्रता
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به هندی
تواضع
겸손
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به کره ای
تواضع
謙虚
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تواضع
עֲנָוָה
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به عبری
تواضع
kerendahan hati
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تواضع
ความถ่อมตัว
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به تایلندی
تواضع
bescheidenheid
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به هلندی
تواضع
modestia
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تواضع
modestia
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تواضع
modéstia
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تواضع
谦虚
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به چینی
تواضع
skromność
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به لهستانی
تواضع
скромність
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تواضع
Bescheidenheit
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به آلمانی
تواضع
скромность
تصویری از تواضع
تصویر تواضع
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متواضع
تصویر متواضع
بی تکبر، فروتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متواضع
تصویر متواضع
فروتن، فرمان بردار، احترام کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متواضع
تصویر متواضع
((مُ تَ ض))
فروتن، فروتنی کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متواضع
تصویر متواضع
فروتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متواضع
تصویر متواضع
Humble, Modest
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متواضع
تصویر متواضع
humilde, modesto
دیکشنری فارسی به پرتغالی