جدول جو
جدول جو

معنی توارث - جستجوی لغت در جدول جو

توارث
همریگی
تصویری از توارث
تصویر توارث
فرهنگ واژه فارسی سره
توارث
از یکدیگر میزان میراث گرفتن
تصویری از توارث
تصویر توارث
فرهنگ لغت هوشیار
توارث
از یکدیگر ارث بردن، به هم ارث دادن
تصویری از توارث
تصویر توارث
فرهنگ فارسی عمید
توارث
((تَ رُ))
ارث بردن از یکدیگر
تصویری از توارث
تصویر توارث
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تواری
تصویر تواری
پنهان و پوشیده شدن، اختفاء، پوشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
اطاقی که در آن سرگین چارپایان و کاه و غیره ریزند، بته های خار که بالای دیوار و گرد باغ و پالیر جای دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توارد
تصویر توارد
در یک وقت وارد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوارث
تصویر کوارث
آنچه سبب غم و اندوه سخت شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تواری
تصویر تواری
پنهان شدن، نهفته شدن، در به در شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تواره
تصویر تواره
بوته های خار که بر روی دیوار و دور باغ و پالیز قرار می دهند، کلبه ای که از بوته ها و شاخ و برگ درخت در کنار کشتزار درست کنند، برای مثال بباید رفتن آخر چند باشی / چو متواری در این خانۀ تواره (ناصرخسرو - ۴۶۰)، خانه ای که در آن سرگین چهارپایان و کاه و خار و خاشاک بریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توارد
تصویر توارد
سرودن اشعاری که از حیث لفظ و معنی مانند هم باشد به وسیلۀ دو شاعر بی خبر از یکدیگر، به طوری که گمان برود یکی از آن دو تن این شعر را از دیگری نقل کرده است، موارده، پیاپی وارد شدن
در یک وقت وارد شدن، با هم در یک جا فرود آمدن
فرهنگ فارسی عمید
جمع کارث و کارثه مسببات اندوه سخت: چه ما همه عرضه آسیب آفات و پایمال انواع صدمات اوییم و نفوس ما منزل حوادث و محل کوارث او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواری
تصویر تواری
((تَ))
پنهان شدن، نهفته گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تواره
تصویر تواره
((تُ رِ))
اتاقی که در آن سرگین چارپایان و کاه و غیره ریزند، بته های خار که بالای دیوار و گرد باغ و پالیز قرار می دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توارد
تصویر توارد
((تَ رُ))
پیاپی وارد شدن، مانند بودن شعر دو شاعر هم در لفظ هم در معنا، بدون اطلاع داشتن هیچ کدام از یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوارث
تصویر کوارث
((کَ رِ))
جمع کارثه. آنچه سبب غم و اندوه بسیار شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وارث
تصویر وارث
ریگمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وارث
تصویر وارث
کسی که از دیگری چیزی به ارث می برد، ارث برنده، میراث بر، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وارث
تصویر وارث
ارث بر، میراث گیرنده، جمع آن ورثه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارث
تصویر وارث
((رِ))
ارث برنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وارث
تصویر وارث
Inheritor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
наследник
دیکشنری فارسی به روسی
спадкоємець
دیکشنری فارسی به اوکراینی
उत्तराधिकारी
دیکشنری فارسی به هندی
উত্তরাধিকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی