جدول جو
جدول جو

معنی تهیات - جستجوی لغت در جدول جو

تهیات(تَ هی یا)
جمع واژۀ تهیه. (ناظم الاطباء). رجوع به تهیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحیات
تصویر تحیات
تحیّت ها، سلام ها، درودها، جمع واژۀ تحیّت
فرهنگ فارسی عمید
(تَ وُ)
ساخته شدن. آماده شدن. آمادگی. استعداد. ساختگی. (ازیادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تهیؤ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ هََ)
اشیای مرغوب و آرزوداشته شده ها. (غیاث) (آنندراج). چیزهای خواسته شده و آرزوکرده شده و مرغوب. (ازناظم الاطباء) : و بفرمود تا اسباب آن مهیاکردند و مشتهیات از انواع لهو و لعب و اصناف اسباب طرب و فرح به مجلس خود دعوت کرد. (تاریخ قم ص 77).
- مشتهیات نفسانیه، آرزوهای نفسانیه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ هََ)
جمع واژۀ مهاه. (منتهی الارب). رجوع به مهاه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ هََ)
جمع واژۀ لهاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تُ هََ)
جمع واژۀ تهمه. (اقرب الموارد). رجوع به تهم و تهمت و تهمه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ)
دور شدن، فراموش کردن، بر غفلت رفتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کسی را به بانگ خواندن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بانگ کردن و خواندن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ حی یا)
جمع واژۀ تحیه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء). درودها و شادباش ها: درود و سلام و تحیات و صلوات ایزدی بر ذات معظم و روح مقدس مصطفی و اهل بیت... او باد. (کلیله و دمنه).
گوش در آن نامه تحیت رسان
دیده در آن سجده تحیات خوان.
نظامی.
رجوع به تحیت و تحیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تهییت
تصویر تهییت
بانگ کردن و خواندن کسیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیات
تصویر تحیات
درود و شادباش گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
شکل، پیکر، وضع طرز صورت ظاهر: باید که داعی برهیت جمیله باشد، مراد از هیات در کلمات شیخ اشراق همان عرض است در کلمات فلاسفه مشا. ناصرخسرو گوید: اماهیات آن است که اشخاص بدان ازیکدیگر جداشوند خاصه اندر مردم باآنکه بصورت همه یکی اند. یا هیات ظلمانیه. مراد اعراض جسمانی است که مقولات نه گانه عرض باشد، یا هیات ظلمانیه جسمانیه. مراداعراض جسمانیه اند. یا هیات نوریه. مراد انوار عرضیه است، علمی است که بحث از احوال ستارگان یعنی بحث از وضع آنها نسبت بیکدیگر و شکل آنها و قوانین ثابت حرکت آنها می نماید
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشتهیه، پژهان انگیزان گرای انگیزان جمع مشتهیه (مشتهی) : مانند ماکل ومشارب وملابس ومساکن ومشتهیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیجات
تصویر تهیجات
جمع تهیج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیات
تصویر تحیات
((تَ یّ))
جمع تحیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشتهیات
تصویر مشتهیات
((مُ تَ))
جمع مشتهیه، چیزهای خواسته شده و آرزو کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هیات
تصویر هیات
انجمن
فرهنگ واژه فارسی سره
آفرین ها، تحایا، تحیت ها، خوش آمدها، درودها، سلام ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیکر، ریخت، شکل، قیافه، هیئت، عرض
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خواسته ها، آمال، آرزوها، اشتهازاها، اشتهاآورها
فرهنگ واژه مترادف متضاد