شترماده ای که پالیز (کذا) نخست آبستن گردد. (از منتهی الارب). شتر ماده ای که کمتر تخلف از آبستنی میکند پس از جفت شدن با نر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
شترماده ای که پالیز (کذا) نخست آبستن گردد. (از منتهی الارب). شتر ماده ای که کمتر تخلف از آبستنی میکند پس از جفت شدن با نر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
کاواکی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خلاف پری: بباید دانست که باد یا اندر تهیئی اندامی تولد کند چون معده... و یا اندر میان طبقه ها و لیفهای اندامی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). علامت وی آن است که صرع وقت سبکی و تهیئی معده افتد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً). دارو که مقصود از آن کشتن و اسهال کردن کرمان بود، بر تهیئی شکم و گرسنگی باید خورد و اولیتر آن بود که اول دو روز شیر تازه خورد و بدان قناعت کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً). رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود
کاواکی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خلاف پری: بباید دانست که باد یا اندر تهیئی اندامی تولد کند چون معده... و یا اندر میان طبقه ها و لیفهای اندامی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). علامت وی آن است که صرع وقت سبکی و تهیئی معده افتد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً). دارو که مقصود از آن کشتن و اسهال کردن کرمان بود، بر تهیئی شکم و گرسنگی باید خورد و اولیتر آن بود که اول دو روز شیر تازه خورد و بدان قناعت کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی از یادداشت ایضاً). رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود
نام شهری است که فریدون پیوسته و دائم در آنجا می بود. (برهان). نام شهری که فریدون در آن می بود و ظاهراً همان تمیشه است... (فرهنگ جهانگیری). در فرهنگ و برهان آمده که نام شهری است که فریدون فرخ در آن می بود و آن را تمیشه نیز می گفته اند نزدیک بوده به بیشۀ نارون. فقیر گوید: این تمیشه است... و آن در تبرستان معروف است و بیشه را نیز تبدیل میشه گویند... (انجمن آرا) (آنندراج). نام شهر پایتخت فریدون. (ناظم الاطباء)
نام شهری است که فریدون پیوسته و دائم در آنجا می بود. (برهان). نام شهری که فریدون در آن می بود و ظاهراً همان تمیشه است... (فرهنگ جهانگیری). در فرهنگ و برهان آمده که نام شهری است که فریدون فرخ در آن می بود و آن را تمیشه نیز می گفته اند نزدیک بوده به بیشۀ نارون. فقیر گوید: این تمیشه است... و آن در تبرستان معروف است و بیشه را نیز تبدیل میشه گویند... (انجمن آرا) (آنندراج). نام شهر پایتخت فریدون. (ناظم الاطباء)
رهانیدن کسی را از خبه. (منتهی الارب). رهانیدن کسی را از خفگی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، اندیشیدن در کار و فکر نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
رهانیدن کسی را از خبه. (منتهی الارب). رهانیدن کسی را از خفگی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، اندیشیدن در کار و فکر نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
تفیئه الشی ٔ، هنگام آن چیز. (منتهی الارب). وقت آن چیز و اول آن چیز. (ناظم الاطباء) ، دخل علی تفیئه فلان، ای اثره. (منتهی الارب). درآمد در اثر فلان. (ناظم الاطباء)
تفیئه الشی ٔ، هنگام آن چیز. (منتهی الارب). وقت آن چیز و اول آن چیز. (ناظم الاطباء) ، دخل علی تفیئه فلان، ای اثره. (منتهی الارب). درآمد در اثر فلان. (ناظم الاطباء)
تهیئه. آماده کردن. ساختن. (فرهنگ فارسی معین). آمادگی کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تدارک و بسیج و آمادگی و ترتیب و آنچه برای پیشرفت کار و انجام آن آماده و حاضر کنند. (ناظم الاطباء). ساز. آمادگی. ساختگی. ج، تهیات. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ساختن. (تاج المصادر بیهقی). بساختن. (زوزنی). تدارک دیدن و حاضر نمودن. (قاموس کتاب مقدس). - روز تهیه، لفظی است که از برای روز ششم هفته استعمال شده آن را روز تهیه گفتند چون که در آن روز خوراک و مایحتاج روز سبت را آماده می کردند.... (قاموس کتاب مقدس). - کلاس تهیه، معمولاً به کلاسی اطلاق می شود که در دبستان به مدت یکسال یا کمتر شاگردان خردسال را در آنجا برای تحصیل ابتدائی آماده کنند و همین وضع در بعضی از دانشکده ها هم وجود داشت که جوانان را برای تحصیل در دانشکده ای به مدت یکسال در کلاس تهیه (پره پاراتوار) مهیای تحصیل در دانشگاه می کردند. و اکنون هر دو متروک مانده است
تهیئه. آماده کردن. ساختن. (فرهنگ فارسی معین). آمادگی کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تدارک و بسیج و آمادگی و ترتیب و آنچه برای پیشرفت کار و انجام آن آماده و حاضر کنند. (ناظم الاطباء). ساز. آمادگی. ساختگی. ج، تهیات. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ساختن. (تاج المصادر بیهقی). بساختن. (زوزنی). تدارک دیدن و حاضر نمودن. (قاموس کتاب مقدس). - روز تهیه، لفظی است که از برای روز ششم هفته استعمال شده آن را روز تهیه گفتند چون که در آن روز خوراک و مایحتاج روز سبت را آماده می کردند.... (قاموس کتاب مقدس). - کلاس تهیه، معمولاً به کلاسی اطلاق می شود که در دبستان به مدت یکسال یا کمتر شاگردان خردسال را در آنجا برای تحصیل ابتدائی آماده کنند و همین وضع در بعضی از دانشکده ها هم وجود داشت که جوانان را برای تحصیل در دانشکده ای به مدت یکسال در کلاس تهیه (پره پاراتوار) مهیای تحصیل در دانشگاه می کردند. و اکنون هر دو متروک مانده است