- تهوم
- چرت زدن
معنی تهوم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع دهم، شماره های بسیار انبوهی ها
سستکار، سست رای، گوسپند لاغر
کسی که باو تهمت زده شده
ناتوان
بزرگ سر
جمع تخم، مر زنشان ها
انتظار نمودن
مراغویی مرخشگی (مرخشه شوم نحس)
راست شدن
خوابزدگی، خوابگایی در خواب گاییدن
ویرانی، بد زبانی
گمان بردن، در وهم انداختن
خوابیدن اندک
ترسناک شدن
قی کردن، دل بهم خوردن
انبوهی، آمیختگی
تیوای بی باکی نترسی بی پروایی، فرو ریختن ساختمان، مردانگی، شکستن سرما منهدم شدن فرو ریختن بنا، بی باکی کردن بی پروایی کردن، بی باکی بی پروایی گستاخی، جمع تهورات
یهودیگری، نیکوکاری، آهستگی در سخن
شب پاره ای پاره ای از شب
شکسته و ویران شدن
ستمدیدگی، خشمگینی، گردن نهادن
مهربان شدن
ترسانیدن، بیم کردن
شجاعت، دلیری، گستاخی، بی پروایی، به واسطۀ بی پروایی دچار حادثه و آسیبی شدن، ستم
احساس به هم خوردن دل و انقلاب معده، قی کردن، استفراغ
وهم داشتن، گمان بردن، به گمان افتادن، خیال و گمان کردن
استهزا کردن، خشم گرفتن، تکبر کردن، بر فوت چیزی پشیمانی خوردن، فروریختن و ویران شدن چاه و مانند آن
Queasiness
Figment, Hallucination