- تهمت
- انگ، بدنامی
معنی تهمت - جستجوی لغت در جدول جو
- تهمت
- گمان بد کردن
- تهمت
- بدگمانی، گمان بد، افترا، آنچه کسی به آن متهم شود
- تهمت ((تُ مَ))
- بدگمانی، افترا
- تهمت
- Aspersions, Defamation, Denigration, Slander
- تهمت
- клевета
- تهمت
- Verleumdungen, Verleumdung, Denigrierung
- تهمت
- наклепи , наклеп
- تهمت
- oszczerstwa, zniesławienie, oszczerstwo
- تهمت
- 诽谤 , 毁谤
- تهمت
- calúnias, difamação, denigração, calúnia
- تهمت
- calunnie, diffamazione, denigrazione, calunnia
- تهمت
- calumnias, difamación, denigración, calumnia
- تهمت
- calomnies, diffamation, dénigrement, calomnie
- تهمت
- laster, smaad
- تهمت
- การใส่ร้าย , การใส่ร้าย , การหมิ่นประมาท , การหมิ่นประมาท
- تهمت
- fitnah, pencemaran nama
- تهمت
- تهمةٌ , افتراءٌ , تشويهٌ , افتراءٌ
- تهمت
- आरोप , मानहानि , बदनाम करना , अपवाद
- تهمت
- השמצות , הוצאת דיבה , הכפשה , הַשׁמָצָה
- تهمت
- iftiralar, iftira, karalama
- تهمت
- tuhuma, kuuza sifa mbaya, kashfa
- تهمت
- অপবাদ , অপমান , অপবাদ
- تهمت
- بہتان , بدنامی , بہتان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تنومند، قوی جثه
تنومند، تناور، قوی جثه، نیرومند، دلیر
در اصل لقب رستم پهلوان داستانی ایران است
در اصل لقب رستم پهلوان داستانی ایران است
باد گنده بوی ریم و چربش بوی گوشت چرب متعفن
آهسته شدن و وقار
نیاز، حاجت، آرزو، همت در امری، حرص و شهوت به چیزی
مراد، کمال مطلوب، ایده آل، غایت آرزو