جدول جو
جدول جو

معنی تهلیل - جستجوی لغت در جدول جو

تهلیل
لا الله الا الله گفتن
تصویری از تهلیل
تصویر تهلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تهلیل
تسبیح کردن، «لا اله الا اللّه» گفتن
تصویری از تهلیل
تصویر تهلیل
فرهنگ فارسی عمید
تهلیل
((تَ))
لااله الاالله گفتن
تصویری از تهلیل
تصویر تهلیل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
گوارش، موشکافی، کاوش، کندوکاو، ریشه یابی، واکاوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقلیل
تصویر تقلیل
کاهش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهییل
تصویر تهییل
فرو ریختن خاک و ریگ را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
هضم کردن، خرج شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلیل
تصویر تخلیل
خلال شدن، سرکه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذلیل
تصویر تذلیل
خوار کردن، رام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سایه افکندن سایه داری -1 سایه افکندندر سایه قرار دادن، سایبان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصلیل
تصویر تصلیل
بانگیدن لگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضلیل
تصویر تضلیل
بی اراده گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلیل
تصویر تقلیل
اندک کردن، اندک گردانیدن، کم قرار دادن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیل
تصویر تعلیل
علت و سبب امری را بیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغلیل
تصویر تغلیل
منسوب به خیانت کردن کسیرا، در زیر لباس پوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفلیل
تصویر تفلیل
رخنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملیل
تصویر تملیل
دگرگون ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکلیل
تصویر تکلیل
تاجگذاری تاج نهادن، درخشاندن، بد دل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهجیل
تصویر تهجیل
دشنام دادن بد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهویل
تصویر تهویل
ترسانیدن، کارهای ترساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلیک
تصویر تهلیک
نیست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلیب
تصویر تهلیب
موی بر کندن، نکوهیدن، دشنام گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهزیل
تصویر تهزیل
لاغر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالیل
تصویر تالیل
گوش تیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجلیل
تصویر تجلیل
فرا گرفتن، بپوشاندن چیزی و فراز گرفتن، بزرگ کردن، احترام گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبلیل
تصویر تبلیل
نیک تر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهویل
تصویر تهویل
ترساندن، دچار خوف و فزع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تذلیل
تصویر تذلیل
ذلیل کردن، خوار گردانیدن، ذلیل شمردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعلیل
تصویر تعلیل
علت ذکر کردن، علت و سبب امری را بیان کردن، مطلبی را با ذکر دلیل و علت ثابت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تضلیل
تصویر تضلیل
گمراه ساختن، برای مثال اگر نه امرش، نامی نبود از معروف / اگر نه نهیش، بودند خلق در تضلیل (ایرج میرزا - ۳۵)، به ضلالت و گمراهی نسبت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجلیل
تصویر تجلیل
بزرگداشت، بزرگ داشتن، کسی را گرامی داشتن، احترام کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلیل
تصویر تخلیل
فروکردن انگشتان در میان موهای ریش، برای رسیدن آب به موها، داخل کردن انگشتان دو دست در میان هم هنگام وضو گرفتن، خلال کردن دندان، چیزی از لای دندان درآوردن، ترش شدن و فاسد شدن آب انگور یا سرکه شدن آن، سرکه ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
حل کردن، گشودن، حل کردن غذا در معده، حلال کردن، روا شمردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلیل
تصویر تخلیل
((تَ))
خلال کردن دندان، داخل هم کردن انگشتان دست هنگام وضو گرفتن برای رسیدن آب لای انگشتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحلیل
تصویر تحلیل
((تَ))
حل کردن، تجزیه کردن، روا شمردن، حلال کردن
فرهنگ فارسی معین