- تهلل
- درخشان شدن
معنی تهلل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حلال بودی خواستن
درآمدن در میان مردم
اظهار خواری و فروتنی کردن
ناز کردن، گستاخی کردن
سایه گرفتن سایه یابی
لغزیدن
باطل
بهانه آوردن
جز ملت شدن
فرو هشتگی
ترسناک شدن
لا الله الا الله گفتن
باطل و ناچیز
شفا یافتن از بیماری
بحلی خواستن، طلب حلالیت کردن، کفاره دادن برای سوگند و رها شدن از قید سوگند با دادن کفاره
در کیش و شریعت درآمدن، جزء ملت شدن، از بیماری یا اندوه بی تابی کردن
تسبیح کردن، «لا اله الا اللّه» گفتن
خمیده، منحنی مانند هلال، هلالی شکل
در میان قوم شدن، درآمدن در میان مردم، در چیزی نفوذ کردن و رخنه پیدا کردن، چیزی از لای دندان درآوردن، خلال کردن دندان
کسی که «لا اله الاّ الله» بگوید
تهلیل کننده، لا اله الا الله گوینده
خود را خوار و ذلیل نشان دادن، اظهار خواری و فروتنی کردن، خواری، زبونی
علت تراشیدن، بهانه آوردن، کنایه از درنگ کردن، خود را به چیزی سرگرم ساختن
Procrastination
прокрастинация
Aufschub
зволікання
zwlekanie