قرآن مجید. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کتاب خدای تعالی که پیغامبرخاتم آورد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر وخداوند نهی. فردوسی. شور است چو دریا بمثل ظاهر تنزیل تأویل چو لؤلوست بر مردم دانا. ناصرخسرو. معنی طلب از ظاهر تنزیل چو مردم خرسند مشو همچو خر از قول به آوا. ناصرخسرو. جز به علمی نرهد مردم ازین بند عظیم کآن نهفته ست به تنزیل درون زیر حجاب. ناصرخسرو. پیدا چو تن تو است تنزیل تأویل در او چو جان مستّر. ناصرخسرو. بگفت ای صنادید شرع رسول به ابلاغ تنزیل و فقه و اصول. (بوستان). نبینی که حق تعالی در محکم تنزیل از نعیم بهشت خبر میدهد که اولئک لهم رزق معلوم. (گلستان). زمانی بحث علم و درس تنزیل که باشد نفس انسان را کمالی. سعدی
قرآن مجید. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کتاب خدای تعالی که پیغامبرخاتم آورد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر وخداوند نهی. فردوسی. شور است چو دریا بمثل ظاهر تنزیل تأویل چو لؤلوست برِ مردم دانا. ناصرخسرو. معنی طلب از ظاهر تنزیل چو مردم خرسند مشو همچو خر از قول به آوا. ناصرخسرو. جز به علمی نرهد مردم ازین بند عظیم کآن نهفته ست به تنزیل درون زیر حجاب. ناصرخسرو. پیدا چو تن تو است تنزیل تأویل در او چو جان مستَّر. ناصرخسرو. بگفت ای صنادید شرع رسول به ابلاغ تنزیل و فقه و اصول. (بوستان). نبینی که حق تعالی در محکم تنزیل از نعیم بهشت خبر میدهد که اولئک لهم رزق معلوم. (گلستان). زمانی بحث علم و درس تنزیل که باشد نفس انسان را کمالی. سعدی
فروگذاشتن شاخ و لفج و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آویختن لنج و شاخه و امثال آن. (یادداشت ایضاً). رجوع به تهدل شود
فروگذاشتن شاخ و لفج و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آویختن لُنج و شاخه و امثال آن. (یادداشت ایضاً). رجوع به تهدل شود
لا اله الا اﷲ گفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لا اله الا اﷲ گفتن و این مأخوذ از هیلله است مانند بسمله و حوقله. یقال: سبح فلان و هلّل. (از اقرب الموارد) : همه شب نبودش قرار وهجوع زتسبیح و تهلیل و ما را ز جوع. سعدی (بوستان). - اهل تهلیل، آنانکه خدای را یگانه دانند و به یکتایی او ایمان دارند: مسلمین هرگز بر هیچکس از اهل تهلیل که قصد او نکردند شمشیر نکشند. (تاریخ سیستان). ، بددلی کردن در حرب. (تاج المصادر بیهقی). بددل شدن و گریختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سپسایکی برگشتن، نامه نوشتن، سپس ماندن و بازایستادن از دشنام دادن. یقال: هلّل عن شتمه، اذا تأخر عنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لا اله الا اﷲ گفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لا اله الا اﷲ گفتن و این مأخوذ از هیلله است مانند بسمله و حوقله. یقال: سبح فلان و هلِّل. (از اقرب الموارد) : همه شب نبودش قرار وهجوع زتسبیح و تهلیل و ما را ز جوع. سعدی (بوستان). - اهل تهلیل، آنانکه خدای را یگانه دانند و به یکتایی او ایمان دارند: مسلمین هرگز بر هیچکس از اهل تهلیل که قصد او نکردند شمشیر نکشند. (تاریخ سیستان). ، بددلی کردن در حرب. (تاج المصادر بیهقی). بددل شدن و گریختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سپسایکی برگشتن، نامه نوشتن، سپس ماندن و بازایستادن از دشنام دادن. یقال: هلّل عن شتمه، اذا تأخر عنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)