- تهدک
- بیم داشتن بیمداشت
معنی تهدک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راه یافتن
ویرانی، بد زبانی
فرو هشتگی
ترسیدن ترسش
بریده آوازی
رسوا شدن پرده دری رسوایی دریده شدن پرده رسوا شدن، پرده دری بی شرمی رسوایی، جمع تهتکات
باطل و ناچیز
بی شرمی و بدزبانی، پرده دریدگی، رسوایی، رسوا شدن
راه یافتن
خالی تهی، برهنه عریان
تهی، خالی
برهنه، لخت، عریان، ورت، عور، غوشت، لچ، اوروت، متجرّد، لوت، معرّیٰ، لاج، عاری، پتی، رتبرای مثال ای ز همه مردمی تهی و تهک / مردم نزدیک تو چرا پاید (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۵)
خاک، گرد، غبار، زمین
برهنه، لخت، عریان، ورت، عور، غوشت، لچ، اوروت، متجرّد، لوت، معرّیٰ، لاج، عاری، پتی، رت
خاک، گرد، غبار، زمین