جدول جو
جدول جو

معنی تهتک - جستجوی لغت در جدول جو

تهتک
رسوا شدن پرده دری رسوایی دریده شدن پرده رسوا شدن، پرده دری بی شرمی رسوایی، جمع تهتکات
فرهنگ لغت هوشیار
تهتک
بی شرمی و بدزبانی، پرده دریدگی، رسوایی، رسوا شدن
تصویری از تهتک
تصویر تهتک
فرهنگ فارسی عمید
تهتک
((تَ هَ تُّ))
دریده شدن پرده، رسوایی
تصویری از تهتک
تصویر تهتک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متهتک
تصویر متهتک
مرد بی پروا که از رسوایی باک نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متهتک
تصویر متهتک
رسوا شونده رسوا بی پروا: از رسوایی رسوا شونده مفتضح جمع متهتکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متهتک
تصویر متهتک
((مُ تَ هَ تِّ))
رسوا شونده، متفضح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمتک
تصویر تمتک
هفت نوشی هفت نوشیدن می (هفت جرعه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توتک
تصویر توتک
مخزن، گنجینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدک
تصویر تهدک
بیم داشتن بیمداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهتیک
تصویر تهتیک
پرده دراندن رسوایاندن رسواکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهتر
تصویر تهتر
نادانستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلک
تصویر تهلک
باطل و ناچیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توتک
تصویر توتک
گنجینه، مخزن، صندوق پول، توبک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشتک
تصویر تشتک
((تَ تَ))
تشت کوچک، قطعه کوچک و فلزی که لبه آن برگشته و دندانه دار است و به عنوان در روی شیشه محتوی نوشابه و مایعات دیگر قرار می گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
((تَ))
طوطی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
نان کوچک قندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
گنجینه، صندوق پول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توتک
تصویر توتک
نوعی نی لبک، که چوپانان می نوازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیتک
تصویر تیتک
شبکیۀ چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشتک
تصویر تشتک
قطعه ای فلزی و کوچک، با لبه های دندانه دار که روی بطری های محتوی مایعات قرار می دهند، تشت کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توتک
تصویر توتک
طوطی
قسمی نی که چوپانان می نوازند، نی توتک، نی لبک، نوعی نان کوچک قندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هتک
تصویر هتک
ناسزا، دشنام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهک
تصویر تهک
خالی تهی، برهنه عریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هتک
تصویر هتک
پرده دریدن، پاره کردن پرده، کشیدن و کندن پرده از جای خودش، مفتضح ساختن، رسوا کردن کسی
فرهنگ فارسی عمید
فاش شدگی عیب، افتضاح و بد نامی، پرده دریدن نیمی از شب نیمه شب پاره پاره: جامه پرده دری -1 دریدن پرده ومانندآن، رسواکردن مفتضح ساختن، پرده دری، رسوایی افتضاح: (چون شخص به هتک استار وافشای اسرارمردم مشهوراست)، ربودگی ناموس بی عفتی. یا هتک احترام. بی احترامی کردن، یا هتک حرز. شکستن حصاروپناهگاه ومانندآن، عباتست ازتخریب سوراخ کردن شکافتن حرز وحصارو دروقفسه وغیره. یا هتک حرمت. شکستن حرمت بی احترامی: (اگرتوپرده برآن زلف ورخ نمی پوشی به هتک حرمت صاحبدلان همی کوشی) (سعدی) یا هتک حرمت منازل. داخل شدن بقهروغلبه درملکی که درتصرف دیگری است. یا هتک ستر. دریدن پرده پرده دری. یا هتک عرض. برباد دادن آبروو عرض هتک احترام. یا هتک عفاف. لکه دارساختن گوهرعفت زن. یا هتک ناموس. تجاوز بعفت وناموس دختر یا زنی، بی ناموسی، تفرق اتصال که برکناره عضله افتد، نشیمن کون. کون مقعد. یاهتک کسی پاره شدن، کوشش پاره ودریده شدن، دچارکارهای طاقت فرساشدن وی. یا هتک کسی راپاره کردن، کون را دریدن، ازوی کارهای طاقت فرسا کشیدن، سوت صفیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهک
تصویر تهک
((تَ هَ))
غبار، خاک زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهک
تصویر تهک
((تَ هَ جُّ))
خالی، برهنه، عریان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هتک
تصویر هتک
((هُ تَ))
سوت، صفیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هتک
تصویر هتک
((هَ تَ))
کون، مقعد
هتک کسی پاره شدن: کونش پاره و دریده شدن، دچار کارهای طاقت فرسا شدن وی
هتک کسی را پاره کردن: کون را دریدن، از وی کارهای طاقت فرسا کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هتک
تصویر هتک
((هَ))
پرده دری، رسوایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهک
تصویر تهک
تهی، خالی
برهنه، لخت، عریان، ورت، عور، غوشت، لچ، اوروت، متجرّد، لوت، معرّیٰ، لاج، عاری، پتی، رت برای مثال ای ز همه مردمی تهی و تهک / مردم نزدیک تو چرا پاید (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۵)
خاک، گرد، غبار، زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهتکات
تصویر تهتکات
جمع تهتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متهتکین
تصویر متهتکین
جمع متهتک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکننده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستهتک
تصویر مستهتک
رسوا، بی باک: مرد
فرهنگ لغت هوشیار