- تنوه
- بلند پایه شدن
معنی تنوه - جستجوی لغت در جدول جو
- تنوه
- بلندنام شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پسری، فرزند خواندگی خرمن غله و کاه و غیره
پاره گوشت
پلیدی سرگین پلیدی، شکاف شکاف کلبه و کپر
ستبر گشتن، دگر گشتن
ناشناسایی، زشتی
سخن گفتن، حرف زدن
رد کردن
هوشیار شدن
بزرگ داشتن
خوابزدگی، خوابگایی در خواب گاییدن
چربدستی استادی بکار آوردن، چربدستی
بیابان
نوع نوع شدن، گوناگون شدن
بافکار از پرندگان
چاک و شکاف
لوله حلبی که آهن سفید که روی سماور گذارند، لوله دود کش کارخانه و کشتی، سوراخ فوقانی آسیا که آب از آن روی پره های آسیا ریزد، جامه جنگ شبیه به جوشن
محل نان پختن، محل طبخ نان است و آن خم مانند است
بر جایی
ترازک از گیاهان
شعبه ای از دریا بین دو خشکی که دو دریا را بهم متصل میسازد
دور شدن، پاکدامنی
سرازیر، سراشیب غنچه
شلوار کوتاه (تاسر زانو) قسمت پائین در و پنجره که از تخته ساخته میشود
زوج، جفت
آه گفتن، آه کشیدن، نالیدن و شکایت کردن ظرفی باشد که در آن خاگینه پزند و ماهی بریان کنند، خشت پخته آجر بزرگ
سال زمانه زمانک
کلون، چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، فانه، پانه، فهانه، مدنگ، بسکله، فردر، کلند، فروند، فلجم، کلیدان
جای پختن نان در خانه یا دکان نانوایی
بنو، خرمن، خرمن گندم یا جو، تودۀ چیزی، غله
گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون بودن
در خوراک و پوشاک تفنن کردن و به آن اهمیت دادن، امری یا کاری را به خوبی و به استادی انجام دادن، ذوق و سلیقه به کار بردن، خوش سلیقگی، حسن ذوق
تابه، ظرفی فلزی و پهن برای تف دادن گوشت، ماهی، کوکو، خاگینه و مانند آن، تاوه، ظرفی که در آن چیزی را برشته کنند یا بو دهند
سخن گفتن، به سخن آمدن، حرف زدن، لب به سخن گشودن