- تنور
- محل نان پختن، محل طبخ نان است و آن خم مانند است
معنی تنور - جستجوی لغت در جدول جو
- تنور
- جای پختن نان در خانه یا دکان نانوایی
- تنور ((تَ نَ وُّ))
- روشن شدن
- تنور ((تَ نُّ))
- نوره کشیدن، واجبی کشیدن
- تنور ((تَ))
- محل پختن نان در خانه یا نانوایی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لوله حلبی که آهن سفید که روی سماور گذارند، لوله دود کش کارخانه و کشتی، سوراخ فوقانی آسیا که آب از آن روی پره های آسیا ریزد، جامه جنگ شبیه به جوشن
لولۀ حلبی که روی سماور می گذارند تا دود از آن خارج شود، دودکش، لولۀ دودکش کشتی یا کارخانه،
سوراخ بالای آسیاب که آب از آنجا روی پره های آسیاب می ریزد،
نوعی جامۀ جنگ شبیه جوشن، برای مثال تنوره ز تفسیدن آفتاب / به سوزندگی چون تنوری به تاب (نظامی۵ - ۸۰۱)
تنوره زدن (کشیدن): دور خود چرخ زدن و در حال چرخیدن به هوا رفتن، کنایه از حلقه زدن و گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن، برای مثال هزار از دلیران جوینده کین / به گردش تنوره زدند از کمین (اسدی - ۳۹۱)
سوراخ بالای آسیاب که آب از آنجا روی پره های آسیاب می ریزد،
نوعی جامۀ جنگ شبیه جوشن،
تنوره زدن (کشیدن): دور خود چرخ زدن و در حال چرخیدن به هوا رفتن، کنایه از حلقه زدن و گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن،
((تَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
دودکش، لوله حلبی که روی سماور گذارند تا دود را خارج کند، سوراخ بالای آسیا که آب از آن روی پره های آسیا ریزد
روشن شده، روشنایی یابنده
شید یاب، شید ور (شید نور) روشنی یابنده دارای نور
انگارش، انگار، انگاشت، انگاره
بیزاری، کینه
فرانسوی بی دم
بیدم
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
آلات و لوازم خانه از ظرف و کاسه و کوزه و خم و غیره
بریده شدن و بریدن چیزی را، ساقط شدن دست، هراس و ترس
مدور بودن بودن چیزی
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
شرمندگی
فریاد کردن
صورت و پیکر گردیدن چیزی
هم پستایی (پستا نوبت)، سپنج ستدن (سپنج عاریت)
فرانسوی ملگیا الکل یا اترکه از عناصر فعال موادمعدنینباتی و حیوانی استخراج میشود. یا تنتورید. محلول ید و الکل که برای التیام زخم بکار رود
یکی از آلتهای موسیقی ذوی الاوتار که دسته ای دراز و کاسه ای کوچک مانند سه تار دارد
قوی جثه تنومند و فربه
دامن بر چیدن، بر زمین افتادن، چکیدن
از واژه پارسی تنور تنورگر تنوری
آمدن و رفتن
روشن کردن، روشن شدن
بلند پایه شدن