فراموش کردن. (تاج المصادر بیهقی). فراموش گردانیدن چیزی مر کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). فراموش گردانیدن و سبب فراموش کردن شدن. (ناظم الاطباء)
فراموش کردن. (تاج المصادر بیهقی). فراموش گردانیدن چیزی مر کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). فراموش گردانیدن و سبب فراموش کردن شدن. (ناظم الاطباء)
بافتۀ عنکبوت را گویند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). تنیدۀ عنکبوت. (فرهنگ رشیدی) : همان سراچه وخرگه که اوج مه می سود کنون حضیض نشین شد چو سایه در بن چاه فراش بوقلمون شد یکی پلاس درشت تتق تنستۀ آن عنکبوتک جولاه. عمید لومکی (از فرهنگ رشیدی)
بافتۀ عنکبوت را گویند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). تنیدۀ عنکبوت. (فرهنگ رشیدی) : همان سراچه وخرگه که اوج مه می سود کنون حضیض نشین شد چو سایه در بن چاه فراش بوقلمون شد یکی پلاس درشت تتق تنستۀ آن عنکبوتک جولاه. عمید لومکی (از فرهنگ رشیدی)
بپروردن و ببالاییدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پروردن و زنده کردن و گولانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). پروردن. (اقرب الموارد) : نشّی ٔ (مجهولاً) تنشئهً، آفرید و زیست و گوالید و جوان گشت. و قراءالکوفیون او من ینشاء (بفتح شین). (ناظم الاطباء)
بپروردن و ببالاییدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پروردن و زنده کردن و گولانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). پروردن. (اقرب الموارد) : نُشِّی َٔ (مجهولاً) تنشئهً، آفرید و زیست و گوالید و جوان گشت. و قراءالکوفیون او من ینشاء (بفتح شین). (ناظم الاطباء)