جدول جو
جدول جو

معنی تنزلات - جستجوی لغت در جدول جو

تنزلات(تَ نَزْ زُ)
جمع واژۀ تنزل. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تنزلات
جمع تنزل
تصویری از تنزلات
تصویر تنزلات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنقلات
تصویر تنقلات
انواع آجیل، خشکبار، شیرینی، میوه و امثال آن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ زَ)
مرّات. دفعات. جمع واژۀ نزله، به معنی مره. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به نزله شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نَقْ قُ)
جمع واژۀ تنقل. تنقلهاو آجیلها و شیرینی ها و هر چیزی که کم کم و گاه گاه خورند و گاگاها. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنقل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نَزْ زُ)
بی عیبی ها و خوبیها. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سیرهای باغ و بوستان. (غیاث اللغات) (آنندراج). سیر در باغ و بوستانها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ زِ)
جمع واژۀ منزل. (ناظم الاطباء). رجوع به منزل شود
لغت نامه دهخدا
(نَ زِ /زَ)
استقامت و درستی احوال. گویند: ترکتهم علی نزلاتهم، یعنی گذاشتم ایشان را بر استقامت و درستی احوال. (منتهی الارب) ، أی علی استقامه احوالهم. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (المنجد). زاد ابن سیده: ’لایکون الا فی حسن الحال’. (اقرب الموارد) ، منازل: ترکتهم علی نزلاتهم، گذاشتم ایشان را در منازل آنها. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ زِ)
جمع واژۀ نزله. (منتهی الارب). رجوع به نزله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تذللات
تصویر تذللات
جمع تذلل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسلات
تصویر ترسلات
جمع ترسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکلات
تصویر تشکلات
جمع تشکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزلزلات
تصویر تزلزلات
جمع تزلزل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعطلات
تصویر تعطلات
جمع تعطل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقفلات
تصویر تقفلات
جمع تقفل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترحلات
تصویر ترحلات
جمع ترحل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعملات
تصویر تعملات
جمع تعمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعللات
تصویر تعللات
جمع تعلل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقلات
تصویر تعقلات
جمع تعقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفالات
تصویر تفالات
جمع تفال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخیلات
تصویر تخیلات
پندارشها پنداشته ها جمع تخیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصلات
تصویر انصلات
پیشی گرفتن پیش افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحملات
تصویر تحملات
جمع تحمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحولات
تصویر تحولات
جمع تحول، ورتشها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحفلات
تصویر تحفلات
جمع تحفل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحزبات
تصویر تحزبات
جمع تحزب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفلات
تصویر انفلات
در گذشتن مردن جان سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انزلاق
تصویر انزلاق
لغزیده شدن لغزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنقلات
تصویر تنقلات
شب چره ها جمع تنقل آجیلات و شیرینیها و هر چیزی که گاه گاه بخورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنزهات
تصویر تنزهات
بی عیبی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنزیلات
تصویر تنزیلات
جمع تنزیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغزلات
تصویر تغزلات
جمع تغزل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفضلات
تصویر تفضلات
جمع تفضل عنایتها، بخششها، ملاطفتها، نیکوئیها، نعمتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحولات
تصویر تحولات
دگرگونی ها
فرهنگ واژه فارسی سره
نقل و آجیل، شب چره
فرهنگ واژه مترادف متضاد