جدول جو
جدول جو

معنی تندآب - جستجوی لغت در جدول جو

تندآب
(تُ)
دوایی است روان و سیال که هرچه در آن اندازند گداخته گردد و آن را تیزآب گویند... (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به تیزآب شود، هر مایع گذارنده ای. (ناظم الاطباء). جریان سریع آب. آبی که جریانی تند و سریع دارد. آب تند:
ز پیرامن دژ یکی کنده ساخت
ز هر جوی تندآب در وی بتاخت.
اسدی.
رجوع به تند شود
لغت نامه دهخدا
تندآب
تیزآب، آبی که با سرعت زیاد جریان داشته باشد
تصویری از تندآب
تصویر تندآب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنداب
تصویر تنداب
آن قسمت از رودخانه که به علت شیب زیاد، جریان آب تندتر از قسمت های دیگر است، در علم شیمی تیزاب، آبی که با سرعت و فشار زیاد در روی زمین جاری باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندآب
تصویر بندآب
بندی که در جلو آب ببندند، سد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گندآب
تصویر گندآب
آب گندیده، آب ایستاده و بدبو، جایی که آب های بدبو و کثیف جمع شود
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
جزیره. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(قِ دِ)
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 51هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. موقع آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 7 تن است. آب از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شربت، و نیز کنایه از شراب قندی. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنداب
تصویر تنداب
تیز آب تنداب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تند آب
تصویر تند آب
تیز آب تنداب
فرهنگ لغت هوشیار
غنداب و، می شیرین شربت، شراب قندی. قند پهلو. چایی که قند یا شکر در آن حل نکنند بلکه حب قند را در دهن گذارند و چای را به شیرینی آن نوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنداب
تصویر تنداب
سیل
فرهنگ واژه فارسی سره