جدول جو
جدول جو

معنی تنتیت - جستجوی لغت در جدول جو

تنتیت
(تَ)
بیان کردن خبر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشتیت
تصویر تشتیت
پراکنده کردن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
سخن چینی کردن، فراهم آوردن دیگ افزار و پختن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، در گل پروردن روغن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ فُ)
برجستن بر ماده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تتری. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ثُ)
پروردن. (تاج المصادر بیهقی). پروردن کودک را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، درخت نشاندن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نبت اجلک بین عینیک، همیشه مرگ را جلو خود ببین. (از ناظم الاطباء). مرگ را در چشم خود غرس کن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَمْ / تِمْ)
درخت رسته، خرد باشد یا کلان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب الموارد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ داق ق)
مبالغۀ نتف. (تاج المصادر بیهقی). موی برکندن (شدد للمبالغه). (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
رجل تنتیل، مرد کوتاه بالا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ قُ)
بدبوی گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تراشیدگی سم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پدید آمدن پختگی در خرما. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد)، نزد بلغا آنست که سخنگو برای ایراد مقصود خویش باآنکه الفاظ متعدد مرادف یکدیگر در نظر دارد، لفظ مخصوصی را بین آن الفاظ برگزیند بمنظور نکته ای واز سایر الفاظ صرف نظر کند و البته برتری لفظ برگزیده شده بر مرادف خود باید واضح و روشن باشد، کقوله تعالی: و انه هو رب الشعری، که مابین ستارگان، شعری را برگزیده با آنکه او تعالی شأنه پروردگار همه کواکب و آفریدگار تمامی این عالم هستی است. برای این نکته که در زمان پیمبر اسلام مردی معروف به ابن ابی کبثه ظهور کرد و ستارۀ شعری راپرستید و مردم را نیز به پرستش آن خواند. برای سرکوب و تقریع مدعی این آیت نازل گردید. (کشاف اصطلاحات الفنون) : و قد رأیت اشیاء کثیره من کتب جالینوس و غیره بخطه (بخط ازرق) و بعضها علیه تنکیت بخط حنین بن اسحاق بالیونانی. (عیون الانباء ج 1 ص 187)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَزْ زُ)
خردمرد کردن. (تاج المصادر بیهقی). شکسته و ریزه شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ دِ)
آراستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : چون بقدرت بیچون ترتیب تربیت و تربیت و تزتیت عالم امکان بدرجۀ رابع رسید. (درۀ نادره چ شهیدی ص 12)
لغت نامه دهخدا
(اِ مِ)
پراگنده کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تفریق. (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغه) (از المنجد) : شتّته اﷲ، فرّقه . (متن اللغه) : و التماس کردند که نظام الفت و اجتماع کلمت ایشان از تشتیت و تفریق صیانت فرمایند. (ترجمه تاریخ یمینی). تا روزگار که مفرق احباب و ممزق اصحاب است در میان آمد و جمع ایشان به تفریق و تشتیت رسانید. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 308)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نیکو بافتن. (ناظم الاطباء). تتنّی (بصیغۀ امر مؤنث) ، یعنی نیکو بباف. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
توشه دادن کسی را، نیک بریدن چیزی را، بت ّ یعنی طیلسان دادن کسی را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و منه حدیث علی رضی اﷲ عنه لقنبر: تبتهم، ای اعطهم بالبتوت. (منتهی الارب). رجوع به تبتت شود
لغت نامه دهخدا
(تَ داف ف)
پلید شدن بعد پاکی و پاکیزگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشتیت
تصویر تشتیت
پراکنده کردن پراکندن فتالاندن پراکندن فتالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبیت
تصویر تنبیت
نشاندن گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقتیت
تصویر تقتیت
سخن چینی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنتی
تصویر تنتی
جستن بر مادینه
فرهنگ لغت هوشیار
ریزه ریزه کردن، ریز ریز کردناز هم پاشیدن تفتیت حصاه، شکسته و ریزه شدن،جمع تفتیتات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیت
تصویر تفتیت
((تَ))
ریز ریز کردن، از هم پاشیدن، شکسته و ریزه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشتیت
تصویر تشتیت
((تَ))
پراکندن
فرهنگ فارسی معین