- تنبور
- یکی از آلتهای موسیقی ذوی الاوتار که دسته ای دراز و کاسه ای کوچک مانند سه تار دارد
معنی تنبور - جستجوی لغت در جدول جو
- تنبور ((تَ))
- سازی است مانند سه تار دارای کاسه ای کوچک و دسته ای دراز، دنبره
- تنبور
- از آلات موسیقی که دارای دستۀ دراز و کاسۀ کوچک شبیه سه تار می باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یکی از آلتهای موسیقی ذوی الاوتار که دسته ای دراز و کاسه ای کوچک مانند سه تار دارد
جانور کوچک پرنده و دارای دو بال که موسه و کنیز نیز گویند، و نیش آن زهر آلود است ور بر چند قسم است که معروفتر آن زنبور عسل است
فرانسوی ملگیا الکل یا اترکه از عناصر فعال موادمعدنینباتی و حیوانی استخراج میشود. یا تنتورید. محلول ید و الکل که برای التیام زخم بکار رود
دامنه زیرین و تسمه رکاب جناغ زین
قوی جثه تنومند و فربه
غرضی که از آسمان بگوش رسد آسمان غرش غرش ابر رعد
محلول یک دارو در الکل
تنومند، فربه، قوی جثه
نوعی کمان کم قوّت و نرم
تندر، رعد، هر چیز غرّنده
از آلات موسیقی دارای دستۀ بلند و کاسۀ کوچک شبیه سه تار، برای مثال درّاج کشد شیشم و قالوس همی / بی پردۀ طنبور و بی رشتۀ چنگ (منوچهری - ۱۷۱)
حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک بالان، چهار بال نازک و نیش زهرآلود
زنبور عسل: در علم زیست شناسی مگس انگبین، نوعی زنبور کوچک به رنگ زرد یا قهوه ای که موم و عسل تولید می کند، منج، منگ، کبت
زنبور عسل: در علم زیست شناسی مگس انگبین، نوعی زنبور کوچک به رنگ زرد یا قهوه ای که موم و عسل تولید می کند، منج، منگ، کبت
پا جوش کویک (نخل)، کویک کمبار، باد گرم، باد سرد، نایک که با آن آب نوشند، شیرآب، درمانده: مرد
یکی از آلات موسیقی است دارای دسته دراز و کاسه کوچک شبیه سه تار، طنبور همان کمانچه مشهور است
تانبول، درختچه ای شبیه تاک با برگ های پهن سبز و معطر که برگ های آن را می جوند محرک اشتها است و در هند و مالزی و هندوچین می روید، پان، تملول
پیامبر خواندن خود را
محل نان پختن، محل طبخ نان است و آن خم مانند است
زیان، تنبلی، مرگ و میر
جای پختن نان در خانه یا دکان نانوایی
نوعی خیمه
همه گونه آلات نوازندگی نوازندگان