- تنبلیت
- بار کوچکی که بر بار بزرگ نهند و گاه بر بالای چار وانهند و بر روی آن سوار شوند، یک لنگ بار عدل
معنی تنبلیت - جستجوی لغت در جدول جو
- تنبلیت
- تملیت، سر بار، یک لنگه از بار، بار کوچکی که بر پشت استر یا الاغ بگذارند و بر آن سوار شوند
- تنبلیت ((تَ بَ))
- بار کوچکی که بر بار بزرگ بندند و گاه بر بالای چاروا نهند و بر روی آن سوار شوند، یک لنگ بار، عدل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گیاهی است از تیره سوسنی ها جزو دسته سورنجانها که دارای پیازهای تخم مرغی شکل باندازه شاه بلوط می باشد، پوست پیازها قهوه یی رنگ و مغزش سفید و شیرین مزه است. کاسبرگهای این گیاه از گلبرگها بزرگترند و مادگی دارای سه شاخه است و گلهایش منفردند. پیازهای شنبلید در تداوی به عنوان مدر و ضد نقرس به کار می رفته اند سورنجان مصری اصابع مصری شقلیل حافر المهر قولون طیر ناغی اکنه عکنه عقنه فعطله قلب الارض مخمور چیچکی شنبلیت
نشاندن گیاه
کیفیت و عمل تنبل. تن پروری بیکارگی کاهلی، اهمال مسامحه
تنبل بودن، بیکارگی و تن پروری
Laziness, Idleness, Indolence, Slothfulness
праздность , леность , лень , ленивость
Müßiggang, Trägheit, Faulheit
лінь , лінь
bezczynność, lenistwo
ociosidade, indolência, preguiça
ozio, indolenza, pigrizia
ociosidad, indolencia, pereza
oisiveté, indolence, paresse
luiheid, traagheid
ความเกียจคร้าน , ความเกียจคร้าน , ความขี้เกียจ , ความเกียจคร้าน
kemalasan
आलस्य , आलस्य
עַצְלוּת , עַצְלוּת , עצלנות , עַצלָנוּת
게으름 , 나태함 , 나태함
tembellik
আলস্য , আলস্য , অলসতা
کاہلی , سستی , کاہلی , سستی
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام کوچکترین دختر برزین، از شخصیتهای شاهنامه، یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی، نام گل
توانایی
فرانسوی یا کند گلی (یا کند یا قوت)
جمع تقبل
جمع تنبه
جمع تنزل