جدول جو
جدول جو

معنی تنبلیت - جستجوی لغت در جدول جو

تنبلیت
تملیت، سر بار، یک لنگه از بار، بار کوچکی که بر پشت استر یا الاغ بگذارند و بر آن سوار شوند
تصویری از تنبلیت
تصویر تنبلیت
فرهنگ فارسی عمید
تنبلیت
(تَمْ بَ)
بار اندک بود که بر زبر بار بزرگ ببندند و آن راتملیت نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). همان تملیت است. (شرفنامۀ منیری) ، در بعضی فرهنگها تنگ بار مرقوم است. (فرهنگ جهانگیری). همان تملیت است بهر دو معنی. (فرهنگ رشیدی). رجوع به تملیت شود
لغت نامه دهخدا
تنبلیت
بار کوچکی که بر بار بزرگ نهند و گاه بر بالای چار وانهند و بر روی آن سوار شوند، یک لنگ بار عدل
فرهنگ لغت هوشیار
تنبلیت
((تَ بَ))
بار کوچکی که بر بار بزرگ بندند و گاه بر بالای چاروا نهند و بر روی آن سوار شوند، یک لنگ بار، عدل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
تنبل بودن، بیکارگی و تن پروری
فرهنگ فارسی عمید
(تَمْ بَ)
کاهلی و تن پروری. (ناظم الاطباء). تن آسانی. آسانی. تن پروری. بمعنی کاهلی در فارسی قدیم معمول نبوده فقط درنسخه ای از شاهنامه این بیت دیده می شود:
درنگ آوریدی تو از کاهلی
ز پیری و نادانی و تنبلی.
لیکن در نسخ معتبر صورت مصراع این است:
سبب پیری آمد وگر بددلی.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تنبل شود
لغت نامه دهخدا
به لغت دیلم نبات ثافیسا است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(تَ ثُ)
پروردن. (تاج المصادر بیهقی). پروردن کودک را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، درخت نشاندن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نبت اجلک بین عینیک، همیشه مرگ را جلو خود ببین. (از ناظم الاطباء). مرگ را در چشم خود غرس کن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَمْ بَ)
شنبلید. شنبلیله. شملید. شملیز. تخمی است که محلل نفخ باشد و گل آن زردرنگ است و شبیه به بهارنارنج و بوی تیزی دارد. بوییدن آن دفع درد سر کند و آن را گل راه رو گویند، چه بیشتر در سر راهها روید. (برهان). شنبلیله. اسم فارسی حلبه است. (فهرست مخزن الادویه). گل زرد حلبه که شملید نیز گویند. اسم فارسی حلبه است که به یونانی فریفه نامند. (فهرست مخزن الادویه). شنبلیت و شنبلید، گل زرد حلبه که شملید نیز گویند و بعضی گفته اند شنبلیت گل سورنجان است که زرد می باشد و شنبلید گل حلبه و شنبلیله نیزگفته اند. (رشیدی) (سروری). و رجوع به شنبلید شود
لغت نامه دهخدا
(تَمْ / تِمْ)
درخت رسته، خرد باشد یا کلان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب الموارد شود
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره سوسنی ها جزو دسته سورنجانها که دارای پیازهای تخم مرغی شکل باندازه شاه بلوط می باشد، پوست پیازها قهوه یی رنگ و مغزش سفید و شیرین مزه است. کاسبرگهای این گیاه از گلبرگها بزرگترند و مادگی دارای سه شاخه است و گلهایش منفردند. پیازهای شنبلید در تداوی به عنوان مدر و ضد نقرس به کار می رفته اند سورنجان مصری اصابع مصری شقلیل حافر المهر قولون طیر ناغی اکنه عکنه عقنه فعطله قلب الارض مخمور چیچکی شنبلیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبیت
تصویر تنبیت
نشاندن گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
کیفیت و عمل تنبل. تن پروری بیکارگی کاهلی، اهمال مسامحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
الكسل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
Laziness, Idleness, Indolence, Slothfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
oisiveté, indolence, paresse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
怠惰
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
کاہلی , سستی , کاہلی , سستی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
আলস্য , আলস্য , অলসতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
uvivu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
tembellik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
게으름 , 나태함 , 나태함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
आलस्य , आलस्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
עַצְלוּת , עַצְלוּת , עצלנות , עַצלָנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
праздность , леность , лень , ленивость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
kemalasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
ความเกียจคร้าน , ความเกียจคร้าน , ความขี้เกียจ , ความเกียจคร้าน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
luiheid, traagheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
ozio, indolenza, pigrizia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
ociosidade, indolência, preguiça
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
懒惰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
bezczynność, lenistwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
лінь , лінь
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
Müßiggang, Trägheit, Faulheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
ociosidad, indolencia, pereza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی