جدول جو
جدول جو

معنی تناشد - جستجوی لغت در جدول جو

تناشد(تَ)
بهم شعر خواندن. (زوزنی). همدیگر شعر خواندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و قول الاعشی: و اذا تنوشد فی المهارق انشدا، ای اذا تناشده العباد بمعنی تداعوه و طلبوا منه بحق الکتب المنزله اطلبهم و اجابهم. (الاساس، از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تناشد
برای همدگر شعر خواندن
تصویری از تناشد
تصویر تناشد
فرهنگ لغت هوشیار
تناشد((تَ شُ))
بر هم خواندن، با هم سرودن
تصویری از تناشد
تصویر تناشد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ)
طالب. (معجم متن اللغه). منادی کننده. طلب کننده. (فرهنگ نظام). او را ناشد نامند به خاطر برداشتن آواز در طلب چیزی. (از المنجد) ، شناساننده. (فرهنگ نظام) (از معجم متن اللغه). معرف. (المنجد) ، سوگندخورنده. (فرهنگ نظام). رجوع به نشاد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ خَوْ وُ)
حجت آوردن درنزد قاضی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تخاصم. (اقرب الموارد). رجوع به تنافذ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
اخبار خواستن جهت دانستن و بیاد آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ خَلْلی)
باهم ندا دادن یکدیگر را. (غیاث اللغات) (آنندراج). در اصل تنادی بوده. (آنندراج). رجوع به مادۀ قبل و تنادی می شود
لغت نامه دهخدا
(تَخَلْ لُ)
از یکدیگر رمیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پراکنده شدن و از هم گریختن و رمیدن و منه قراءه ابن عباس و جماعه یوم التناد بشد الدال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)... به تشدید دال پراکنده شدن و از همدیگر رمیدن و یوم التناد که در قرآن واقع است به هر دو روش (به تخفیف و تشدید دال) خوانده اند. (آنندراج). تخالف و تنافر. (اقرب الموارد) ، تفرق. (اقرب الموارد).
- یوم التناد، کنایه از، روز قیامت. (غیاث اللغات). یوم التنادی. (اقرب الموارد). رجوع به تنادی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ خَیْ یُ)
هرکسی چیزی از نفقه بیرون آوردن برابر یکدیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فراهم شدن قوم و در یکدیگر آویختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). یقال: تناشبوا حول الرسول. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَخْ)
سخت و دشوار شدن، دشواری کردن باهم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تعاسر. (اقرب الموارد). رجوع به تعاسر شود
لغت نامه دهخدا
(اِتِ)
گردآمدن قوم برای معاونت، فی الفور حاضر آمدن قوم بر آواز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مجتمع شدن قوم بر کاری واحد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شَ)
الشعر المتناشد، شعری که در میان مردم به آواز بلند خوانده شود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شِ)
همدیگر شعر خواننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به تناشد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تناد
تصویر تناد
به آوا خواندن یکدیگر را، رمیدن از یکدیگر، پراکنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشد
تصویر ناشد
خواهنده، شناساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناد
تصویر تناد
((تَ دّ))
از یکدیگر رمیدن، پراکنده شدن
فرهنگ فارسی معین