جدول جو
جدول جو

معنی تنا - جستجوی لغت در جدول جو

تنا
تنها تنهایی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتنا
تصویر آتنا
(دخترانه)
در اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تناز
تصویر تناز
(دخترانه)
نام مادر لهراسب پادشاه کیانی و دختر آرش
فرهنگ نامهای ایرانی
(تَخَلْ لُ)
از یکدیگر رمیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پراکنده شدن و از هم گریختن و رمیدن و منه قراءه ابن عباس و جماعه یوم التناد بشد الدال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)... به تشدید دال پراکنده شدن و از همدیگر رمیدن و یوم التناد که در قرآن واقع است به هر دو روش (به تخفیف و تشدید دال) خوانده اند. (آنندراج). تخالف و تنافر. (اقرب الموارد) ، تفرق. (اقرب الموارد).
- یوم التناد، کنایه از، روز قیامت. (غیاث اللغات). یوم التنادی. (اقرب الموارد). رجوع به تنادی شود
لغت نامه دهخدا
(تَخْ)
افزون شدن و بسیار شدن. (ناظم الاطباء) ، خفتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فاش شدن اسرار و ظاهر کردن آنها. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ خَلْلی)
باهم ندا دادن یکدیگر را. (غیاث اللغات) (آنندراج). در اصل تنادی بوده. (آنندراج). رجوع به مادۀ قبل و تنادی می شود
لغت نامه دهخدا
(تَنْ نا)
تنورگر. تنوری، مثله. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). سازندۀ تنور. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
فرزند لویی ژاک تنار است. وی در دانش شیمی و کشاورزی شهرت داشت. و اثر سولفوردو کاربن را برای دفعنوعی از حشره که شبیه به پشۀ درختی است. کشف کرد. رجوع به مادۀ قبل شود
لویی ژاک... از شیمی دانان معروف فرانسه (1777-1857 میلادی) و کاشف آب اکسیژنه. او پدر ادموند تنار است. رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نام باستانی ماتاپان، دماغه و غاری است در لاکونی که در منتهی الیه پلوپونز قرار دارد. (از لاروس) : اهالی کرسیر... شصت کشتی جنگی تهیه کردند که به آبهای یونان بفرستند ولی از ترس شاه ایران (خشایارشا) بعد به فرمانده کشتی ها دستور دادند که پس از رسیدن به سواحل پلوپونز در محل پیلوس و تنار منتظر وقایع شوند. (ایران باستان ج 1 ص 767). رجوع به همین کتاب ج 2 ص 1882 و 1883 و ج 3 ص 1976 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فتق، پاره شدن تناس، بیرون آمدن فتق. (ناظم الاطباء). یا تن آس. قیله. ادره. بادگندی. غری. فتق بیضه. دبه خایه.
لغت نامه دهخدا
(تُ)
آخرین جام شراب بازمانده در صراحی که هنگام رحلت بسلامتی دوستان خورند. (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 1 ص 306 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
چو لشکر بیامد ز دشت نبرد
تنان پر ز خون و سران پر ز گرد.
فردوسی.
فراوان تنان زینهاری شدند
فراوان به دژها حصاری شدند.
اسدی (گرشاسب نامه).
رجوع به تن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
در حال تنیدن. تننده:
می تند گرد سرای و در تو غنده کنون
باز فرداش ببین بر تن تو تارتنان.
کسائی
لغت نامه دهخدا
(تِنْ نا)
مثنی تن ّ. (منتهی الارب) ، یقال: فلان تن فلان و هما تنان. (از ناظم الاطباء). رجوع به تن شود
لغت نامه دهخدا
(تُنْ ناءْ)
ج تانی ٔ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دهداران. (مهذب الاسماء). و رجوع به تانی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(تَنْ نا)
مأخوذ از فرانسه، به اصطلاح کیمیا ملحی که از اسید تنیک ساخته می شود. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کوه آتش فشانی است در شمال شرقی جزیره صقلیه (سی سی لیا) که از مرتفعترین جبال اروپاست و 3237 متر ارتفاع آن است. نخستین آتش فشانی اتنا در زمان فیثاغورس بوده است. این کوه در سال 1183 میلادی بار دیگر آتشفشانی کرد و 15000 تن را بدیار نیستی فرستاد و در سال 1669 میلادی نیز بر اثر آتشفشانی آن 200000 تن و در 1693، 18000 تن هلاک شدند. (فرهنگ ترجمه تمدن قدیم تألیف فوستل دکولانژ). بر اثر آتشفشانیهای مزبور اغلب سواحل کاتان منهدم شده است. بر حسب اساطیر، غولان انسلاد و تیفن در آنجا مسکن دارند و جای کوره های وولکن و سیکلپ ها نیز در آنجاست. و نام دیگر آن جبل است. اطمهالبرکان (؟). جبل اللکام (؟)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تناهی اعداد
تصویر تناهی اعداد
پایانداشت شماره ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناولات
تصویر تناولات
جمع تناول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناول کردن
تصویر تناول کردن
خوردن و نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
فراگرفتن، برداشتن، خوردن گرفتن بگرفتنبرداشتن فاگرفتندست رساندن، خوردن (غذا)،جمع تناولات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناوم
تصویر تناوم
خواب آلودگی، خود را به خواب زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناهی
تصویر تناهی
بغایت رسیدن، بپایان رسیدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناهی ابعاد
تصویر تناهی ابعاد
پایانداشت دوارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناوش
تصویر تناوش
فرا گرفتن، باز گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناور
تصویر تناور
قوی جثه تنومند و فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناد
تصویر تناد
به آوا خواندن یکدیگر را، رمیدن از یکدیگر، پراکنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنار
تصویر تنار
از واژه پارسی تنور تنورگر تنوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناد
تصویر تناد
((تَ دّ))
از یکدیگر رمیدن، پراکنده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تناسب
تصویر تناسب
برازندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تنها
فرهنگ گویش مازندرانی
ورم بیضه، فتق، به پشت به زمین خوردن، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
توتک
فرهنگ گویش مازندرانی
فشار، استرس
دیکشنری اردو به فارسی