- تمیر
- مرغ مگس
معنی تمیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشکاندن میوه خشکاندن گوشت خشکاندن خشک کردن گوشت پاره پاره، خشک کردن خرما
بازسازی
مایه زنی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شاه، پادشاه، حاکم، به صورت پیشوند در ابتدای بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند امیربانو، امیرپویا، و امیرحسین
کولمه از ماهیان نامرد، کوته بالا، خوبروی کودک، نی زدن
گیاهی ازتیره شاه پسند که بصورت درخت یا درختچه میباشد. اصل آن از هندوستان و افریقای مرکزی است و در نواحی جنوبی ایران نیز یافت شود. برگش بیضوی کامل و سطح فوقانی پهنکش سبز رنگ و سطح تحتانی پهنک سفید است. پوست آن در تداوی بعنوان مدر مستعمل است
گرد گاه، موی بافته، شب تار
پادشاه، فرمانروا، سلطان، خلیفه، کسی که فرمانروا بر قومی باشد
سرخک: سرخه از گیاهان جمع حمار خران دراز گوشان
آرد آمیخته شده با آب و بر آمده و ترش شده جهت ساختن نان
سرگشته شدن
سرخ کردن، خر خواندن، پاره پاره بریدن سرخ کردن
بر گزیده شدن
پوشانیدن چیزی، مخمر شدن
هلاک کردن
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات
دامن بالا زدن
نای زدن
گشت گشت وگذار
تنک کردن شیر آبکی کردن شیر، میخکوب کردن
بخل کردن و منع نمودن
اسپ پروری
باب مانی همانند پدر بودن
مرمت کردن شکسته را، آباد کردن، قابل سکنی کردن جا و منزل
برگردیدن از حال خود
انبار بندی بنداری
ریزش باران، باران زدگی در باران ماندن
تلخاندن تلخ کردن
آراسته شدن
خرمافروش