- تموز
- بابلی رومی ماه دهم در سال رومی، گرمای سخت داغی گرمای سخت، نام ماه اول تابستان و ماه دهم از سال رومیان، تابستان فصل گرما
معنی تموز - جستجوی لغت در جدول جو
- تموز
- ماه دهم از ماه های رومی برابر مرداد، ماه هفتم از سال شمسی کشورهای عربی، بین حزیران و آب، مطابق با ژوئیه، دارای ۳۱ روز، کنایه از تابستان، موسم گرما
- تموز ((تَ))
- گرمای سخت، زمان بودن خورشید در برج سرطان، نام ماه اول تابستان و ماه دهم از ماه های رومیان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
توان گری
شرایط سخن آرائی در تضمین امثال، رمزها
بر خویش پیچیدن، گوشه گرفتن
سخت شدن، غلیظ و سخت شدن چیزی
شادمانی نمودن
آژنگناکی ترنجیدن روی
دور شدن
جدا شدن، فرق پیدا کردن
مالدار شدن، دولتمندی
قسمی تیر که دارای پیکان پهن است، نشانه تیر هدف
آمدن و رفتن
موجدار شدن
چاک و شکاف
تحمل کردن، چشم پوشی
موج دار شدن، موج زدن آب
جدا شدن، فرق و جدایی پیدا کردن
رمز ها، سرّ ها، جمع واژۀ رمز
آموختن، آموزنده، آموختن، یاد گرفتن،
پسوند متصل به واژه به معنای یاد گیرنده مثلاً بدآموز، خودآموز، دانش آموز، کارآموز، هنرآموز،
پسوند متصل به واژه به معنای آموخته مثلاً دست آموز،
پسوند متصل به واژه به معنای یاد دهنده مثلاً ادب آموز
پسوند متصل به واژه به معنای یاد گیرنده مثلاً بدآموز، خودآموز، دانش آموز، کارآموز، هنرآموز،
پسوند متصل به واژه به معنای آموخته مثلاً دست آموز،
پسوند متصل به واژه به معنای یاد دهنده مثلاً ادب آموز
آسان گرفتن، تحمل کردن، چشم پوشی کردن
پاک، پاکیزه، فرق و امتیاز، هوش و فراست
تمیز بودن: پاک و پاکیزه بودن
تمیز دادن: بازشناختن، فرق گذاشتن و تشخیص دادن
تمیز کردن: پاک و پاکیزه کردن
تمیز بودن: پاک و پاکیزه بودن
تمیز دادن: بازشناختن، فرق گذاشتن و تشخیص دادن
تمیز کردن: پاک و پاکیزه کردن
مال دار شدن، مال بسیار به دست آوردن، ثروتمند شدن، توانگری
((تَ جَ وُّ))
فرهنگ فارسی معین
آسان گرفتن، آسان فراگرفتن، عفو کردن (گناه را)، سخنی به مجاز گفتن، سبک گزاردن (نماز را)، جمع تجوزات
چاک، شکاف
هدف و نشانۀ تیر، نوعی تیر که پیکان پهن داشته و چون به بدن فرومی رفت درآوردنش دشوار بود، برای مثال پسر خواجه دست برد به کوک / خواجه او را بزد به تیر تموک (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۹)