جدول جو
جدول جو

معنی تمودی - جستجوی لغت در جدول جو

تمودی
(تَ)
آنچه منسوب به توران باشد چنانکه در ترجمه ساسان پنجم به بهرام چوبینه پیام داده که تا به توران نروی و به تمودی دشنه کشته نشوی هوای پادشاهی ایران از سر بدر نخواهی کرد. (انجمن آرا). این کلمه هم مانند مادۀ قبل از برساخته های فرقۀ آذرکیوان است. رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمادی
تصویر تمادی
مداومت کردن بر کاری، ستیزه کردن، دراز شدن، ممتد شدن، دراز شدن مدت
فرهنگ فارسی عمید
ابوعبدالله (سیدی) محمد التاودی بن طالب بن سودهالمری. (1128-1207 هجری قمری) او راست:1- اسئله و أجوبه و در حاشیۀ آن نیز اسئله و اجوبه ای است تألیف عبدالقادر فاسی (فاس 1301). 2- حاشیهعلی صحیح البخاری. 3- شرح تحفهالحکام تألیف ابن عاصم. (فاس 2 جلد). (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1643)
لغت نامه دهخدا
(تَ حَشْ شُ)
ستیهیدن در چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). لجاج کردن و ادامه دادن در آن. (از اقرب الموارد) : از شدت حال و تمادی ایام محنت و تراکم امواج کربت و مقاسات شداید غربت نالش کرد. (ترجمه تاریخ یمینی) ، به نهایت رسیدن، درازشدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَرْ رُ)
گردنکشی و سرکشی و خودسری. (ناظم الاطباء). رجوع به تمرد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تابستانی منسوب به تابستان:
از بس که ربیعی و تموزی
دادی به ددان برات روزی.
نظامی.
رجوع به تموز شود
لغت نامه دهخدا
(تَ خَشْ شی)
به مهتران مانستن. یقال: هو یتمولی، ای یتشبه بالساده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
منسوب به عمود. مقابل افقی. (از فرهنگ فارسی معین).
- ستون عمودی، ستونی که از بالا به پایین محسوب شود. در مقابل ستون افقی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تمادی
تصویر تمادی
یکدیگر را ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
راستایی منسوب به عمود مقابل افقی یا ستون عمود. ستونی که از بالا به پایین محسوب شود مقابل ستون افقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمادی
تصویر تمادی
((تَ))
طول دادن، به درازا کشیدن، مداومت کردن بر کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
ستونی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
رأسيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
Perpendicular, Vertical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
perpendiculaire, vertical
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
senkrecht, vertikal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
wima
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
перпендикулярный , вертикальный
دیکشنری فارسی به روسی
عمودی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
عمودی , عمودی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
수직 , উল্লম্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
ตั้งฉาก , แนวตั้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
垂直の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
перпендикулярний , вертикальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
垂直的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
אנכי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
수직의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
लंबवत , ऊर्ध्वाधर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
loodrecht, verticaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
perpendicolare, verticale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
perpendicular, vertical
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
perpendicular, vertical
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
prostopadły, pionowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عمودی
تصویر عمودی
tegak lurus, vertikal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی