جدول جو
جدول جو

معنی تمنیه - جستجوی لغت در جدول جو

تمنیه
منی انداختن، پاداش دادن
تصویری از تمنیه
تصویر تمنیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متمنیه
تصویر متمنیه
مونث متمنی جمع متمنیات. مونث متمنی جمع متمنیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امنیه
تصویر امنیه
سرباز مامور حفظ انتظامات و آرامش در قری و قصبات، ژاندارم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنیه
تصویر ترنیه
پارسی تازی گشته ترانه ترانه خواندن، شاداندن، پیچ دادن آوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزنیه
تصویر تزنیه
به زنا منسوب کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسنیه
تصویر تسنیه
گره گشایی: آسان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغنیه
تصویر تغنیه
آواز خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعنیه
تصویر تعنیه
نامردی، عنین
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که زبانش در سخن گفتن میگیرد آنکه حرف را نمیتواندا زمخرج ادا کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملیه
تصویر تملیه
برخوردار گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمشیه
تصویر تمشیه
سرانجام دادن، کارگزاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمویه
تصویر تمویه
آب طلا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنمیه
تصویر تنمیه
نمو دادن، بالیده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهنیه
تصویر تهنیه
فرخنده گویی فرخنده خواهی شادباش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانیه
تصویر تانیه
سستی کردن، درنگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثنیه
تصویر تثنیه
دو تا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امنیه
تصویر امنیه
آرزو، خواهش، امید، آرمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمویه
تصویر تمویه
زراندود کردن، آب طلا دادن، کنایه از امری یا خبری را خلاف آنچه هست نمایاندن، باطل و غلطی را به لباس حق و درست جلوه دادن، تلبیس، تزویر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمنده
تصویر تمنده
کسی که زبانش هنگام حرف زدن می گیرد و حروف را نمی تواند از مخرج ادا کند، کج زبان، تمده، تلنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تثنیه
تصویر تثنیه
اسمی که بر دو نفر یا دو چیز دلالت می کند، مثنی، ساختن کلمه به صورتی که بر دو نفر یا دو چیز دلالت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمنیت
تصویر تمنیت
آرزومند گردانیدن کسی به چیزی، آرزو در دل کسی افکندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنمیه
تصویر تنمیه
نمو دادن، بالیده کردن، هیزم بر آتش نهادن و افروختن آتش، سخن چینی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امنیه
تصویر امنیه
نیروی انتظامی مامور حفاظت راه ها و خارج شهر، ژاندارمری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امنیه
تصویر امنیه
((اَ یِّ))
ژاندارم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امنیه
تصویر امنیه
((اُ یِّ))
آرزو، امید، جمع امانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تثنیه
تصویر تثنیه
((تَ یِ))
دو تا کردن، علامت تثنیه «ان» یا «ین» را به کلمه عربی الحاق کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمویه
تصویر تمویه
زراندود کردن، دروغی را حق جلوه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمنیع
تصویر تمنیع
((تَ))
بازداشتن، منع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمنیت
تصویر تمنیت
((تَ نِ یَ))
آرزومند کردن، منی خارج کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمنده
تصویر تمنده
((تَ مَ دِ))
کسی که زبانش در سخن گفتن می گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنمیه
تصویر تنمیه
((تَ مِ یِ))
نمو دادن، افروختن آتش، رشد، نمو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تغنیه
تصویر تغنیه
((تَ یِ))
آواز خواندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمنی
تصویر تمنی
آرزو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمنی
تصویر تمنی
تمنا، آرزو کردن، خواهش کردن، درخواست، خواهش، آرزو
فرهنگ فارسی عمید
منیت در فارسسی: مرگ منیت و منیه در فارسی آرزو آرزو خواهش، جمع منی
فرهنگ لغت هوشیار