- تمنی
- آرزو کردن
معنی تمنی - جستجوی لغت در جدول جو
- تمنی
- تمنا، آرزو کردن، خواهش کردن، درخواست، خواهش، آرزو
- تمنی ((تَ مَ نِّ))
- آرزو کردن، آرزو داشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منی انداختن، پاداش دادن
آرزومند گردانیدن کسی به چیزی، آرزو در دل کسی افکندن
خواهشمند
کسی که تمنی و آرزویی دارد، آرزو کننده، خواهش کننده
آرزومند
تمنا کننده، خواهشمند، مستدعی
خواهش
خمیده شدن
چشم دوزی چشم ناگیری
فرودش پستیدن، نزدیک شدن -1 نزدیک آمدن، پایین آمدن پست شدن، نزدیکی، پستی، جمع تدنیات. پست شدن
گمان بردن
برگشتن، دگر شدن، نرمکاری، افسون کردن
منسوب و مربوط به تضمن. یا دلالت تضمنی. دلالت لفظ است بر جزئی از معنی موضوع له خود مانند دلالت (اسنان) بر (حیوان ناطق)
رنجیدن، رنجاندن
سراییدن، سرود گفتن
خواهش و آرزوی، آرزو و امید و خواهش
برخور داری
راز آشکاری، خرامیدن، یازیدن
دراز کشیدن، خرامیدن، خمیازه کشیدن
دست و پا را دراز کردن
در گذشتن
راه رفتن، روان گشتن
آراسته شدن
بر نام یابی (برنام لقب کنیه)
استواری و قوی شدن، باز ایستادن، چیره شدن برآن
بیزاری، کناره گیری، گله کردن، بخشش خواهی
بلند شدن
مبارکباد دادن کسی را
دزد و عیارو راهزن