جدول جو
جدول جو

معنی تمناکش - جستجوی لغت در جدول جو

تمناکش
(اَ تَ)
آرزومند و مشتاق. (ناظم الاطباء). رجوع به تمنا و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غمناکی
تصویر غمناکی
غمناک بودن، حالت غمناک، اندوهناکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناکر
تصویر مناکر
منکرها، کارها یا رفتارهای ناپسند، بدها و ناشایست ها، نکیرها، زشت ها، نیرومند ها، ناشناس ها، جمع واژۀ منکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمناک
تصویر غمناک
اندوهگین، غمگین، اندوهمند، اندوهناک، فرمگن، مکروب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تناکر
تصویر تناکر
خود را نادان نمایاندن، اظهار نادانی کردن، تجاهل، ناشناختن، با همدیگر دشمنی ورزیدن قوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناکب
تصویر مناکب
منکب ها، بیخ های بازو و کتف، شانه ها، ناحیه ها و کرانه ها، جمع واژۀ منکب
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ کِ)
به نوبت گوینده سخن را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). به نوبت سخن گوینده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
رطوبت. تری. مرطوبی. (ناظم الاطباء). بلاله. بلل. بله. نداوت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کِ)
مرتبط شده بواسطۀ مزاوجت و زناشویی. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناکح شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کِ)
سخت و دشوار. (آنندراج) (منتهی الارب) ، دشواری کننده با هم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). با همدیگر سختی ودشواری کننده. (ناظم الاطباء). رجوع به تناکد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کِ)
خویشتن را نادان نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که خویشتن را نادان مینمایاند. (ناظم الاطباء) ، ناشناخته آورنده. (آنندراج) (منتهی الارب) ، با همدیگر دشمنی ورزنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تناکر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ کِ)
همدیگر عهد و پیمان شکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عهد و پیمان شکننده مر یکدیگر را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناکث شود، مخالف و ناموافق و برعکس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وِ)
آن که دست ناویده فرا گیرد چیزی را. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که دست خود را دراز میکند برای گرفتن چیزی. (ناظم الاطباء). رجوع به تناوش شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ جِ)
افزاینده در بیع و جز آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افزون کننده در ربیع و جز آن. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناجش شود، آن که بالای دست کسی برآمده و قیمت چیزی را زیاد کند بدون آن که ارادۀ خریدن داشته باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ)
وقت و زمان و هنگام و مدت و گاه. (ناظم الاطباء). وقت و زمان و مدت و گاه. (از برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج) ، فصل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَنْ نا)
شاعری است حروفی و براثر سخنان کفرآمیز با چندتن دیگر محکوم به قتل و سوختن گردید (در زمان سلطان بایزید اول). رجوع به تاریخ ادبیات ایران تألیف برون ترجمه حکمت ص 400 شود
لغت نامه دهخدا
کسی است که آزمایش های وی در مورد کرم ابریشم مشهور است، رجوع بکتاب وراثت عزیزاﷲ خبیری ص 110 و 162 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ)
دهی از دهستان بیلوار است که در بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع است و 267 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
مواسات باشد و آن معاونت یاران و دوستان و مستحقین کردن است، (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج)، مشفق و مهربان و دستگیر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ءِ)
آن که سپس ماند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). از عقب مانده و واپس مانده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناؤش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تناکف
تصویر تناکف
پستاسخنی به پستاسخن گفتن (پستا نوبت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناکث
تصویر تناکث
با همدیگر عهد پیمان شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناکح
تصویر تناکح
تزوج بعضی با بعضی دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناکر
تصویر تناکر
نا شناختن
فرهنگ لغت هوشیار
محزون، غمگین نژند کجا من نیز هم چون تو نژندم نژندی خویش را کی می پسندم (ویس ورامین) اندوهناک غمگین مغموم مهموم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناوش
تصویر تناوش
فرا گرفتن، باز گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمناک
تصویر خمناک
بیمار، دردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمباکو
تصویر تمباکو
پارسی است تنباکو تنباکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمانکش
تصویر کمانکش
((کَ کَ))
تیرانداز، کماندار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراکش
تصویر تراکش
انفجار
فرهنگ واژه فارسی سره
کماندار، کمانگر، کمانگیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تاوان ده، تاوان دهنده
فرهنگ گویش مازندرانی
تاوان ده، تاوان دهنده
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
اندوهناکی، غمگین
دیکشنری اردو به فارسی