جدول جو
جدول جو

معنی تملیکیه - جستجوی لغت در جدول جو

تملیکیه(تَیْ یَ)
حقوق تملیکیت، حقوق تصرف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملیکه
تصویر ملیکه
(دخترانه)
نام همسر عمر خطاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تملیک
تصویر تملیک
مالک گردانیدن، دارا کردن، کسی را مالک چیزی کردن، چیزی را به ملک کسی درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ لَ کی یَ)
نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد صلوات اﷲ علیهما. (ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). طایفه ای است از نصاری و به علت پیروی از ملک چنین لقبی یافتند. واحد آن ملکی ّ است و عامه ملکی ّ و ملکیّه نامند و آن غالباًبه اتباع کنیسۀ بطرسیۀ روم اطلاق می شود. (از اقرب الموارد). رجوع به ملکان و ملکائیه و ملکانیه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ کی یَ)
قوه ملکیه، قوه عاقله. قوه ناطقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به قوه عاقله ذیل ترکیب های قوه شود
تأنیث ملکی. (اقرب الموارد). رجوع به ملکی شود
لغت نامه دهخدا
(یِنْ)
از نواحی تاریخی آسیای صغیر. یکی از مقاطعات آسیای صغیر است که در برابر جزیره ردس فیمابین کارس و پمفلیه واقع است و دو شهر معظم داشته یکی را پاترا و دیگری را میرا میگفتند. (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مال تملیکی، مال متصرفی و موروثی. (ناظم الاطباء). رجوع به تملیک و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ کَ)
نامه. (منتهی الارب) (آنندراج). صحیفه. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ مَ کی یَ)
اعتماد رمیکیه، شاعره ای از مردم اندلس و کنیز رمیک بن حجاج بود و بدو منسوب است و بعدها به معتمد بن عباد رجوع کرد و اووی را بزنی گرفت و معتمد بن عباد حاکم اشبیلیه بود. یوسف بن تاشفین به اشبیلیه تاخت و معتمد و رمیکیه را به اسارت گرفت و دست بسته به ’اغمات’ مراکش فرستاد و رمیکیه مدتی قبل از معتمد در اغمات بسال 488 هجری قمریدرگذشت. (از الاعلام زرکلی) (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(تَیْ یَ)
از فرق غلات و مشبهۀ شیعه. از اصحاب زراره بن اعین می باشند و بهمین سبب زراریه هم نامیده می شوند. این فرقه علم و قدرت و حیات و سمع و بصر را برای خدای تعالی حادث می دانستند و در باب امامت نیز از واقفه بودند. (از خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 253)
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ)
رجوع به تعلیمی و خاندان نوبختی چ اقبال ص 55 و 252 و غزالی نامه ص 326 و اسماعیلیه و باطنیه و ملاحده و سبعیه و هفت امامیان شود
لغت نامه دهخدا
(اِ سی یَ)
املیسی. نوعی از انار که دانه ندارد. شمبا. شنبا. (یادداشت مؤلف). و رجوع به املیسی شود
لغت نامه دهخدا
مالک گردانیدن کسی را بر مالی شاهی دادن شاه کردن، از آن دیگری کردن دارا کردن خداوند گردانیدن مالک گردانیدن،جمع تملیکات
فرهنگ لغت هوشیار
ملکیت در فارسی: فرشتگی ملکیه در فارسی: نیروی خرد روان گویا مونث ملکی یا قوت (قوه) ملکیه. قوت عاقله نور قدسی نفس ناطقه
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از گونه های پنیرک که بنام خبازی بستانی نیز مشهور است و در آسیای غربی خصوصا فلسطین بفراوانی میروید ملوخیا ملوکیا ملوخیه بقله الیهودیه خبازی بستانی. توضیح در تداول عامه در ایران این گیاه را نیز پنیرک گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملیه
تصویر تملیه
برخوردار گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملیک
تصویر تملیک
((تَ))
دارا کردن، مالک گردانیدن
فرهنگ فارسی معین