جدول جو
جدول جو

معنی تمغاچی - جستجوی لغت در جدول جو

تمغاچی
مامور وصول باج و خراج در دوره مغول
تصویری از تمغاچی
تصویر تمغاچی
فرهنگ لغت هوشیار
تمغاچی
در دورۀ ایلخانان مغول، مامور وصول باج و خراج که کالایی را پس از گرفتن باج و خراج آن مهر و علامت مخصوص می زد
تصویری از تمغاچی
تصویر تمغاچی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمغاجی
تصویر تمغاجی
((تَ))
مأمور گرفتن باج و خراج در زمان ایلخانان مغول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تماشاچی
تصویر تماشاچی
تماشاگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامغاچی
تصویر دامغاچی
تمغاچی، در دورۀ ایلخانان مغول، مامور وصول باج و خراج که کالایی را پس از گرفتن باج و خراج آن مهر و علامت مخصوص می زد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تماشاچی
تصویر تماشاچی
کسی که بازی و نمایش یا مسابقه و امثال آن ها را تماشا می کند، تماشاگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تماشاچی
تصویر تماشاچی
کسی که نمایش، بازی یا مسابقه ای را تماشا کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمامی
تصویر تمامی
همگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مغاکی
تصویر مغاکی
آبیسال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تغاوی
تصویر تغاوی
بیراهگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغانی
تصویر تغانی
بی نیازی از هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغابی
تصویر تغابی
فرو گذاشت فرناسیدن (فرناس غافل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماری
تصویر تماری
همگمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمادی
تصویر تمادی
یکدیگر را ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمامی
تصویر تمامی
همگی، همه، سرتاسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماشی
تصویر تماشی
همراهی، همروشی با هم راه رفتن با یکدیگر قدم برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماسی
تصویر تماسی
پاره پاره گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توغچی
تصویر توغچی
ترکی درفشدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماشی
تصویر تماشی
با هم راه رفتن، با هم قدم برداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمادی
تصویر تمادی
مداومت کردن بر کاری، ستیزه کردن، دراز شدن، ممتد شدن، دراز شدن مدت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغازی
تصویر مغازی
مغزاها، مقصودها، مراد ها، مربوط به مغز ها، باریکه های از پارچه که در کناره های یخه یا سر آستین یا میان دو لبه های دوختنی بگذارند ها و بدوزند، جمع واژۀ مغزا
فرهنگ فارسی عمید
جمع مغنی، جایباش ها چاره ها منسوب به مغان، شرابی که زردشتیان عمل آورده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغازی
تصویر مغازی
جمع مغزی، دینرزم ها، جنگ ها، رزمنامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمامی
تصویر تمامی
تمام، همه، پایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمامی
تصویر تمامی
((تَ))
به سر آمدن، رسیدگی، رسایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تماشی
تصویر تماشی
((تَ))
با هم راه رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمادی
تصویر تمادی
((تَ))
طول دادن، به درازا کشیدن، مداومت کردن بر کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغانی
تصویر مغانی
((مَ))
جمع معنی، منازل، چاره ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغانی
تصویر مغانی
جمع مغینه، زنان سرود، گوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمامی
تصویر تمامی
تمام، همه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغانی
تصویر مغانی
جا، منزل
فرهنگ فارسی عمید
ترکی داغ داغ نشان بر ستور، مهر پای یا بالای فرمان، باژ بر کالا و سرمایه نشان داغ علامت، مهری که در قدیم بفرمانهای شاهی میزده اند، مالیاتی که بمال التجاره می بستند مالیات بر مال و سرمایه (ایلخانان)، رسومات وعوارض شهرداری (ایلخانان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمغا
تصویر تمغا
مهر و اثر مهری که پادشاهان مغول به فرمان ها می زدند، داغ یا مهری که بر ران چهارپایان، به ویژه اسب، می زدند، نشان، علامت، در دورۀ ایلخانان مغول و صفوی، مالیات راهداری و عوارضی که در راه ها و دروازه ها از کالاهای بازرگانی می گرفتند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمغا
تصویر تمغا
((تَ))
مهر، داغ، مهری که در قدیم پادشاهان مغول به فرمان های خود می زده اند، باج، خراج
فرهنگ فارسی معین