- تمغاچی
- مامور وصول باج و خراج در دوره مغول
معنی تمغاچی - جستجوی لغت در جدول جو
- تمغاچی
- در دورۀ ایلخانان مغول، مامور وصول باج و خراج که کالایی را پس از گرفتن باج و خراج آن مهر و علامت مخصوص می زد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تماشاگر
تمغاچی، در دورۀ ایلخانان مغول، مامور وصول باج و خراج که کالایی را پس از گرفتن باج و خراج آن مهر و علامت مخصوص می زد
کسی که بازی و نمایش یا مسابقه و امثال آن ها را تماشا می کند، تماشاگر
کسی که نمایش، بازی یا مسابقه ای را تماشا کند
آبیسال
بیراهگی
بی نیازی از هم
فرو گذاشت فرناسیدن (فرناس غافل)
همگمانی
یکدیگر را ستودن
همگی، همه، سرتاسر
همراهی، همروشی با هم راه رفتن با یکدیگر قدم برداشتن
پاره پاره گردانیدن
ترکی درفشدار
با هم راه رفتن، با هم قدم برداشتن
مداومت کردن بر کاری، ستیزه کردن، دراز شدن، ممتد شدن، دراز شدن مدت
مغزاها، مقصودها، مراد ها، مربوط به مغز ها، باریکه های از پارچه که در کناره های یخه یا سر آستین یا میان دو لبه های دوختنی بگذارند ها و بدوزند، جمع واژۀ مغزا
جمع مغنی، جایباش ها چاره ها منسوب به مغان، شرابی که زردشتیان عمل آورده باشند
جمع مغزی، دینرزم ها، جنگ ها، رزمنامه ها
تمام، همه، پایان
جمع مغینه، زنان سرود، گوی
تمام، همه
جا، منزل
ترکی داغ داغ نشان بر ستور، مهر پای یا بالای فرمان، باژ بر کالا و سرمایه نشان داغ علامت، مهری که در قدیم بفرمانهای شاهی میزده اند، مالیاتی که بمال التجاره می بستند مالیات بر مال و سرمایه (ایلخانان)، رسومات وعوارض شهرداری (ایلخانان)
مهر و اثر مهری که پادشاهان مغول به فرمان ها می زدند، داغ یا مهری که بر ران چهارپایان، به ویژه اسب، می زدند، نشان، علامت، در دورۀ ایلخانان مغول و صفوی، مالیات راهداری و عوارضی که در راه ها و دروازه ها از کالاهای بازرگانی می گرفتند