موی برافتادن و برون آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). منه المثل: رویدالغز و یتمرق، ای امهل الغزو حتی یخرج الولد. واصله ان امراءه کانت تغزو فحبلت فذکر لها الغزو فقالت ذلک فذهب مثلا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، برکنده شدن موی، به مریق رنگ گرفتن جامه، پراکنده شدن وریختن موی از بیماری و جز آن. (از اقرب الموارد)
موی برافتادن و برون آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). منه المثل: رویدالغز و یتمرق، ای امهل الغزو حتی یخرج الولد. واصله ان امراءه کانت تغزو فحبلت فذکر لها الغزو فقالت ذلک فذهب مثلا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، برکنده شدن موی، به مریق رنگ گرفتن جامه، پراکنده شدن وریختن موی از بیماری و جز آن. (از اقرب الموارد)
دریده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پاره گردیدن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و کنت لمعشر سعدا فلما مضیت تمزقوا بالمنحسات. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192). اگر زمان آن تحکمات امتداد یافتی نظم حال و مال بگسستی و جمعیت حشم به تفرق و تمزق پیوستی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 188)
دریده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پاره گردیدن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و کنت لمعشر سعدا فلما مضیت تمزقوا بالمنحسات. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192). اگر زمان آن تحکمات امتداد یافتی نظم حال و مال بگسستی و جمعیت حشم به تفرق و تمزق پیوستی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 188)
نوشیدن شراب ساعتی بعد ساعتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و منه قولهم: ظلل یتمهق شکوه و قال ابوعمرو و الاصمعی: اذاشربه النهار اجمع ساعه بعد ساعه. (اقرب الموارد)
نوشیدن شراب ساعتی بعد ساعتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و منه قولهم: ظلل یتمهق شکوه و قال ابوعمرو و الاصمعی: اذاشربه النهار اجمع ساعه بعد ساعه. (اقرب الموارد)
دور درشدن. (تاج المصادر بیهقی). دور درشدن در چیزی. (زوزنی). دور اندیشیدن در سخن و در کار و به مغ سخن رسیدن. یقال: تعمق فی الکلام، ای تنطع و کذا تعمق فی لباسه اذا تنوق و استقصی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). غور کردن و به کنه چیزی رسیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تنطع در سخن. (از اقرب الموارد). غوررسی و دوراندیشی و فراست وزیرکی. (ناظم الاطباء). ژرف اندیشی. ژرف بینی. ژرف نگری. به ژرفی دیدن در.... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
دور درشدن. (تاج المصادر بیهقی). دور درشدن در چیزی. (زوزنی). دور اندیشیدن در سخن و در کار و به مغ سخن رسیدن. یقال: تعمق فی الکلام، ای تنطع و کذا تعمق فی لباسه اذا تنوق و استقصی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). غور کردن و به کنه چیزی رسیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). تنطع در سخن. (از اقرب الموارد). غوررسی و دوراندیشی و فراست وزیرکی. (ناظم الاطباء). ژرف اندیشی. ژرف بینی. ژرف نگری. به ژرفی دیدن در.... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
تبعق المزن، سخت فروریختن ابر باران را، تبعق در کلام، ناگاه بسخن درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ناگاه فرود آمدن چیزی بر کسی. (صراح اللغه) (آنندراج) ، ریخته شدن آب. (زوزنی) ، دفع کردن شتران نشخوار خود را: تبعقت الابل بجرتها، دفع کرد آن را. (از منتهی الارب). دفع کردن شتران نشخوار خود را. (ناظم الاطباء)
تبعق المزن، سخت فروریختن ابر باران را، تبعق در کلام، ناگاه بسخن درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ناگاه فرود آمدن چیزی بر کسی. (صراح اللغه) (آنندراج) ، ریخته شدن آب. (زوزنی) ، دفع کردن شتران نشخوار خود را: تبعقت الابل بجرتها، دفع کرد آن را. (از منتهی الارب). دفع کردن شتران نشخوار خود را. (ناظم الاطباء)
دورتک و عمیق، بدخوی و کج خلق. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمعق شود، گویندۀسخن بدون تعمق. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
دورتک و عمیق، بدخوی و کج خلق. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمعق شود، گویندۀسخن بدون تعمق. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)