بیزار شدن از چیزی و کناره گزیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شکایت کردن نزد کسی و عذر خواستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، مغز از استخوان برآوردن. (از اقرب الموارد). رجوع به تمخخ شود
بیزار شدن از چیزی و کناره گزیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شکایت کردن نزد کسی و عذر خواستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، مغز از استخوان برآوردن. (از اقرب الموارد). رجوع به تمخخ شود
آمیختن سپیدی موی با سیاهی، یا مانند خیوط گشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آمیختن سپیدی موی با سیاهی. (آنندراج). پدید شدن موی سپید در سر همچون خیط. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
آمیختن سپیدی موی با سیاهی، یا مانند خیوط گشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آمیختن سپیدی موی با سیاهی. (آنندراج). پدید شدن موی سپید در سر همچون خیط. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
از هم دور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تباعد. (اقرب الموارد) ، با یکدیگر بد شدن قوم و تباهی افتادن میان آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
از هم دور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تباعد. (اقرب الموارد) ، با یکدیگر بد شدن قوم و تباهی افتادن میان آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)