در تداول فارسی زبانان سخن در دهن گردانیدن. بی هویدا گفتن. سخن ناپیدا گفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کلمات را نامفهوم و جویده جویده ادا کردن. (فرهنگ فارسی معین) عیب کردن خواستن ترا. (منتهی الارب) ، لرزیدن و جنبیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). لرزیدن کفل. (از اقرب الموارد)
در تداول فارسی زبانان سخن در دهن گردانیدن. بی هویدا گفتن. سخن ناپیدا گفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کلمات را نامفهوم و جویده جویده ادا کردن. (فرهنگ فارسی معین) عیب کردن خواستن ترا. (منتهی الارب) ، لرزیدن و جنبیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). لرزیدن کفل. (از اقرب الموارد)
عیب کردن خواستن ترا. (منتهی الارب). خواستن فلان عیب فلان را: مجج فلان بفلان تمجیجا، اراده بالعیب. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و در اقرب الموارد افزاید که این معنی جز در قاموس دیده نشد
عیب کردن خواستن ترا. (منتهی الارب). خواستن فلان عیب فلان را: مجج فلان بفلان تمجیجا، اراده بالعیب. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و در اقرب الموارد افزاید که این معنی جز در قاموس دیده نشد