- تمجس
- از واژه مجوس تازی گشته مغ مغیدن مغ شدن زرتشتی گری
معنی تمجس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرماس، سودن، برخورد
بزرگ نمایی
دلشورگی
یکدیگر را بسودن، جماع کردن
پلید شدن، ناپاک شدن
زرک از گیاهان گیاهی از تیره سوسنیها که بالا رونده و دارای برگهای متناوبشفاف قلبی شکل و نوک تیز است و ممکن است تا ارتفاع 8 متر هم برسد. گلهای آن مایل بسبزی و دارای آرایش خوشه یی است
مغاندن مغ گرداندن زرتشتی گرداندن
بزرگ منشی کردن، تکبر
گیاهی بالارونده با برگ های متناوب به شکل قلب، گل های خوشه ای و به رنگ سبز و میوه های کوچک و کروی و ترش مزه
با یکدیگر ارتباط برقرار کردن، به هم سوده شدن، مالیده شدن دو چیز به هم
نجس شدن، پلید شدن
تمیس
محل لمس
محل نبض