جدول جو
جدول جو

معنی تمت - جستجوی لغت در جدول جو

تمت
به پایان رسید پایان یافت پایان (فعل) بپایان رسید تمام شد (در آخر کتابها و رساله ها نوشته شود)، یا از بای بسم الله تاتای تمت
فرهنگ لغت هوشیار
تمت
((تَ مَّ))
به پایان رسید، تمام شد (در آخر کتاب ها و رساله ها نوشته شود)
تصویری از تمت
تصویر تمت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمتم
تصویر تمتم
پرچم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتک
تصویر تمتک
هفت نوشی هفت نوشیدن می (هفت جرعه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتع
تصویر تمتع
برخورداری گرفتن، منفعت گرفتن، نفع بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتم
تصویر تمتم
منگوله ای که از موهای دم غژغاو درست می کردند و سپاهیان آن را از نیزه و علم می آویختند یا بر گردن اسب می بستند، پرچم
سماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشابه، ترشاوه، تتم، تتری، تتریک، ترفان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمتع
تصویر تمتع
برخورداری یافتن، برخوردار شدن، حظ و بهره بردن، بهره مند شدن
فرهنگ فارسی عمید
((تُ تُ))
منگوله ای که از موی دم گاومیش هندی درست می کردند و آن را بر سر نیزه یا گردن اسب می بستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمتع
تصویر تمتع
((تَ مَ تُّ))
برخوردار شدن، بهره مند شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمتیع
تصویر تمتیع
توشه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتمه
تصویر تمتمه
تمیمناکی کاربرد ت و م به بسیاری در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتعات
تصویر تمتعات
جمع تمتع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتع بردن
تصویر تمتع بردن
بهره بردن برخوردار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتان
تصویر تمتان
رشته تاژ دوال چادر
فرهنگ لغت هوشیار
از خاقانی: تمتام تا تمام سخن بود ناتمام ت گوی کسی که در سخن وات (حرف) ت زبردار را بسیار به کار میبرد تناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتام
تصویر تمتام
کسی که با شتاب سخن گوید و سخنش فهمیده نشود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمتمام
تصویر تمتمام
((تَ تَ))
کسی که به علت تند حرف زدن، سخنش فهمیده نمی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تست
تصویر تست
آزمایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهمت
تصویر تهمت
انگ، بدنامی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحت
تصویر تحت
زیر
فرهنگ واژه فارسی سره
کفایت ضمانت، نتیجه ای که از تعهد حاصل شود، عهد پیمان ضمان زینهار یا اهل ذمه اهل کتاب از زردشتیان جهودان و ترسایان که در سرزمین مسلمانان زندگی کنند (با شروط ذمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همت
تصویر همت
(پسرانه)
اراده، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امت
تصویر امت
دین وری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سمت
تصویر سمت
راستا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همت
تصویر همت
پشتکار، تلاش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخت
تصویر تخت
اریکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زمت
تصویر زمت
زغن از پرندگان خبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امت
تصویر امت
جماعتی که به سوی ایشان پیامبری آمده باشد، پیروان انبیاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمت
تصویر حمت
روز سخت گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت
تصویر تخت
محل جلوس پادشاه در هنگام سلام، سریر، اریکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحت
تصویر تحت
زیر، پائین
فرهنگ لغت هوشیار
ظرف فلزی بزرگ و پهن و اندکی گرد که در آن لباس و غیره شویند. یا تشت کسی از بام افتادن، رسوا شدن او آشکار گشتن راز وی
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ای است انگلیسی که در زبان فارسی متداول شده و بمعنی امتحان و آزمایش است و در مورد استعدادهای طبیعی و اکتسابی افراد بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزمت
تصویر تزمت
آهسته شدن و وقار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفت
تصویر تفت
با حرارت، گرم
فرهنگ لغت هوشیار