جدول جو
جدول جو

معنی تمبر - جستجوی لغت در جدول جو

تمبر
فرانسوی پیکه برگه ای کوچک که ادارات پست طبع و در مقابل اخذ حق حمل و نقل نامه ها و غیره نامه و محمول الصاق کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تمبر
((تَ))
تکه کاغذی کوچک و چسبناک که اداره پست چاپ و در مقابل اخذ حق حمل و نقل نامه ها و غیره به نامه و محمول الصاق کند
فرهنگ فارسی معین
تمبر
تکۀ کاغذ کوچک چهارگوشه که روی آن عکس شخص یا چیزی و نرخ معیّنی چاپ شده و در پست خانه روی پاکت ها می چسبانند یا در ادارات دیگر روی نامه ها و اسناد چسبانده می شود
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کتمبر
تصویر کتمبر
تنبل و شکم پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدبر
تصویر تدبر
چاره اندیشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تکبر
تصویر تکبر
بزرگی نمایی، خود بزرگ بینی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخبر
تصویر تخبر
خبر خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزبر
تصویر تزبر
لرزیدن از خشم
فرهنگ لغت هوشیار
با اندیشه از پی کاری فرا شدن، بیندیشیدن، تبصر و تامل و تفهم در امری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصبر
تصویر تصبر
شکیبائی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمطر
تصویر تمطر
ریزش باران، باران زدگی در باران ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکبر
تصویر تکبر
بزرگوار شدن، بزرگ منشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمار
تصویر تمار
خرمافروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیر
تصویر تمیر
مرغ مگس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمهر
تصویر تمهر
رسا و ماهر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمور
تصویر تمور
آمدن و رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمخر
تصویر تمخر
برابر باد ایستادن، پشت به باد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از آلات موسیقی مانند دهل که از چوب و سفال یا فلز سازند و در یک سوی آن پوستی نازک کشندوبهنگام نواختن آنرا در زیر بغل گیرند و با سر انگشتان نوازند دنبک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابر
تصویر تابر
گشن پذیری خرمای ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجبر
تصویر تجبر
گردنکشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصبر
تصویر تصبر
صبر کردن، شکیبایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجبر
تصویر تجبر
خود را بزرگ نشان دادن، تکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همبر
تصویر همبر
هم پهلو، برابر، همنشین، همراه، قرین و نظیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکبر
تصویر تکبر
بزرگی به خود گرفتن، خود را بزرگ پنداشتن، بزرگ منشی نمودن، بزرگی فروختن به دیگران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدبر
تصویر تدبر
اندیشیدن، اندیشه کردن، در عاقبت کاری اندیشیدن، چاره اندیشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمبر
تصویر عمبر
عنبر بنگرید به عنبر
فرهنگ لغت هوشیار
تکان لرزش، فشاری که از حمل زاید بر قوت حامل پدید آید. یا لمبر پیدا کردن دیواری. در قسمتی شکست برداشتن بدان سان که قسمت فوق آن بلرزد و بیم افتادن بود. قسمت زیر سرین از پشت گوشت سرین گوشت پشت ران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبر
تصویر متبر
سیژیده (هلاک شده) سیز شمند، شکننده هلاک شده. شکننده، هلاک کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همبر
تصویر همبر
قرین و نظیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدبر
تصویر تدبر
((تَ دَ بُّ))
اندیشه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصبر
تصویر تصبر
((تَ صَ بُّ))
صبر کردن، شکیبایی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجبر
تصویر تجبر
((تَ جَ بُّ))
خود را بزرگ نشان دادن، سرکشی، گردنکشی، زورگویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمار
تصویر تمار
((تَ مّ))
خرمافروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکبر
تصویر تکبر
((تَ کَ بُّ))
بزرگی نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لمبر
تصویر لمبر
سرین، کفل
فرهنگ فارسی معین