- تلیه (تَ لی یَ)
بقیۀ وام و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باقی وام. (مهذب الاسماء)
معنی تلیه - جستجوی لغت در جدول جو
- تلیه (تِ یِ)
شارل (1828- 1913 میلادی). مهندس فرانسوی و کاشف روشهای محافظت مواد غذایی بوسیلۀ برودت است. (از لاروس)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(اِ)
لغت نامه دهخدا
در پی کسی رفتن، نزدیک بمردن رسیدن، نماز نوافل را تابع فرائض ساختن، ادا کردن نذر خود را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
پرویزاندن پرویزگی -1 روشن کردن پیدا کردن زدودن، تهذیب ظاهر است بسبب استعمال نوامیس و احکام الهی و امتثال اوامر و نواهی خداوند
مادینه تالی پیرونده درنگ کردن، کوتاهی کردن، خود گرفتن مونث تالی، جمع توالی
بیرون کردن، تهی کردن بر تهیدن، وا گذاشتن، بیرون بردن، درون زدایی تهی کردن خالی کردن، رها کردن یله کردن وا گذاشتن، خالی کردن قوای نظامی ناحیه یا شهری را، خالی تهی، تهذیب باطن از اخلاق ناپسند اعراض از آنچه انسان را از خدا باز میدارد. یا تخلیه شکم. کار کردن شکم و خالی شدن آن. یا تخلیه هوا. خالی کردن محیطی را از هوای. یا تلمبه تخلیه هوا. وسیله ای که در آزمایشگاهها و در صنعت برای خالی کردن هوای دستگاهی یا محفظه ای بکار رود. یا تخلیه ید. دست متصرف را از ملک یا خانه کوتاه کردن خلع ید
((تُ یِّ))
فرهنگ فارسی معین
کارگاه هنری که در آن چند هنرجو زیر نظر استاد به کار مشغولند، جایی که در آن فعالیت هنری انجام می شود
کارگاه، نگارخانه، نگارستان