یعنی خداوند پدر اوست، شش تن به این اسم بودند: 1- رئیس زبولون آنگاه که قوم را در سینا اسم نویسی میکردند. 2- پدر داتان و ابیرام. 3- مهین برادران داود. 4- شخصی لاوی که یکی از اجداد سموئیل بود و الیهوو و ایلیئیل نیز خوانده شده است. 5- پهلوان جادی که هنگام فرار داود از حضور شاؤل بنزد داود رفت. 6- شخصی لاوی که دربان و آوازه خوان هیکل بود. (از قاموس کتاب مقدس ص 97). و رجوع بهمین کتاب شود
یعنی خداوند پدر اوست، شش تن به این اسم بودند: 1- رئیس زبولون آنگاه که قوم را در سینا اسم نویسی میکردند. 2- پدر داتان و ابیرام. 3- مهین برادران داود. 4- شخصی لاوی که یکی از اجداد سموئیل بود و الیهوو و ایلیئیل نیز خوانده شده است. 5- پهلوان جادی که هنگام فرار داود از حضور شاؤل بنزد داود رفت. 6- شخصی لاوی که دربان و آوازه خوان هیکل بود. (از قاموس کتاب مقدس ص 97). و رجوع بهمین کتاب شود
خوش شدن و خوشبوی شدن و پاکیزه شدن. (تاج المصادر بیهقی). خوشمزه و پاک و پاکیزه گردیدن و حلال شدن، گیاه ناک گردیدن زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خوش کردن و پاک و پاکیزه ساختن نفس و جز آن را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). خوش و گشاده کردن نفس را به چیزی. (از اقرب الموارد). و رجوع به طیب شود
خوش شدن و خوشبوی شدن و پاکیزه شدن. (تاج المصادر بیهقی). خوشمزه و پاک و پاکیزه گردیدن و حلال شدن، گیاه ناک گردیدن زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خوش کردن و پاک و پاکیزه ساختن نفس و جز آن را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). خوش و گشاده کردن نفس را به چیزی. (از اقرب الموارد). و رجوع به طیب شود
آب تلخ و آب نمک. (ناظم الاطباء). آبی که مزه تلخ دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : زرین رسنها بافته در دلو از آن بشتافته ره سوی دریا یافته تلخاب دریا ریخته. خاقانی. رجوع به تلخ شود
آب تلخ و آب نمک. (ناظم الاطباء). آبی که مزه تلخ دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : زرین رسنها بافته در دلو از آن بشتافته ره سوی دریا یافته تلخاب دریا ریخته. خاقانی. رجوع به تلخ شود
بندر از دهستان دهواست که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 750 تن سکنه دارد و به وسیلۀ خورتیاب به دریای عمان متصل است و کرجی های موتوری و بادبانی به آن بندر وارد میشوند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
بندر از دهستان دهواست که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 750 تن سکنه دارد و به وسیلۀ خورتیاب به دریای عمان متصل است و کرجی های موتوری و بادبانی به آن بندر وارد میشوند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
قلیاب قمی: قلیا ریلوی گومی نام تجارتی کربنات سدیم یا کربنات پتاسیم ناخالص است که در صابون پزی و شیشه سازی به کار می رود و عبارت از خاکستر گیاه اشنان است که در نتیجه سوزاندن آن حاصل می شود و بان شغار و زاج سیاه نیز گویند قلیاب صابوب پزی قلیاب قمی. یا قلیاب صابون پزی. قلیاب. یا قلیاب قمی. قلیاب. توضیح چون گیاه اشنان در کویرهای اطراف قم فراوان است و در نتیجه سوزاندن آن قلیاب را به دست می آورند بدین نام مشهور است
قلیاب قمی: قلیا ریلوی گومی نام تجارتی کربنات سدیم یا کربنات پتاسیم ناخالص است که در صابون پزی و شیشه سازی به کار می رود و عبارت از خاکستر گیاه اشنان است که در نتیجه سوزاندن آن حاصل می شود و بان شغار و زاج سیاه نیز گویند قلیاب صابوب پزی قلیاب قمی. یا قلیاب صابون پزی. قلیاب. یا قلیاب قمی. قلیاب. توضیح چون گیاه اشنان در کویرهای اطراف قم فراوان است و در نتیجه سوزاندن آن قلیاب را به دست می آورند بدین نام مشهور است