- تلوسه
- بی قراری، بی تابی
معنی تلوسه - جستجوی لغت در جدول جو
- تلوسه
- ملال، اندوه، تلواسه، تاس، تاسه، تالواسه، تفسه
- تلوسه
- غلاف کارد و شمشیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکوفه بهار درخت
اضطراب بیقراری اندوه
ملال، اندوه، تلوسه، تاسه، تالواسه، تفسه، تاس
آلدر گیلانی
فربه و چاق
توسکا، درختی جنگلی با برگ های پهن و پوست تنۀ خاکستری رنگ که داخل آن سرخ رنگ است و دارای تانن و مادۀ ملونی به رنگ سرخ می باشد و در دباغی و رنگرزی به کار می رود، در جنگل های شمال ایران و جاهای مرطوب می روید، نوعی از آن به صورت درختچه است و در اغلب نواحی شمالی ایران و جاهای مرطوب و کنار رودخانه ها می روید، توسا
تملق چاپلوسی